تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

۱۹ مطلب با موضوع «تاملات» ثبت شده است

 

در این روزها تصاویر و فیلم‌های متعددی از نیایش‌های جمعی مردم جهان و مسلمانان در فضای مجازی منتشر شده است. مردم در ساعات خاصی قرار می‌گذارند و از کنار پنجره های خانه ها و مجتمع های مسکونی شان به تکبیر و تهلیل و نیایش و اظهار عجز به درگاه الهی برمی آیند!

(نمونه‌ای که در فضای مجازی بسیار دیده شد، فیلمی بود، از
تکبیر و دعای شبانه مردم در شهر فاس یا طنجه (مراکش) برای رفع بلای کرونا)

درباره این مناسک و دلایل عدم برگزاری آن در ایران نکاتی به ذهن بنده می‌رسد که در اینجا می‌نویسم:

الف) امروز اگر ما در ایران همچین مراسمی راه بیاندازیم، روشنفکرها و جامعه شناس نوباوه و تاریخ‌دانان پوزیتویست شروع خواهند کرد به حرافی که بله ما به "علم" پشت کرده ایم و چه و چه! اما اگر بخواهیم منصفانه و عاقلانه بنگریم، جای چنین مناسک جمعی در بحران کرونای ایران خالی است، چرا  برخی از مسئولان کشور ما در این بلای آسمانی فقط و فقط متوسل شده اند، به امامزادگان دکتر و متخصص و ساینتیست! الله اعلم!

 البته که باید کاملا و دقیقا بحث های علمی و بهداشتی و پزشکی و علی الخصوص "قرنطینه" رعایت شود، اما این گفتمان ”علم زدگی“ در ایران جایی برای دعا و ”استغاثه“ و اظهار عجز به درگاه الهی نگذاشته استمگر نه این است که وقتی بلای آسمانی نازل می شود باید متوجه حضرت حق شد. البته باز تاکید می کنم این به معنی تعطیل شدن عقل و تدبیر نیست.

ب) تا اینجای بحران کرونا می‌توانیم به جامعه مومنان و اقشار متدین ایران نمره عالی بدهیم؛
بحران کرونا آزمون خوبی بود برای واژه‌سازی‌ها و اصطلاح‌پردازی‌های بی‌مسما نظیر فربهی مناسکی و مانند آن. 

مسئولانه ترین رفتار را در رعایت قرنطینه و بهداشت و منع آمدوشد را از جماعت مذهبی دیدیم. حکومت جمهوری اسلامی هم در بخش‌های انتصابی و مذهبی‌اش عالی عمل کرد، تعطیلی آستان‌های معظم و مقدس و نیز نمازهای جمعه و جماعت و عزاداری‌ها و مولودی‌ها و حتی تشییع اموات. کارهایی که بعضاً در تاریخ تشیع بی سابقه بود و نیز اقداماتی چون آزادی بیش از ده هزار زندانی برای کاهش اپیدمی در زندان ها از سوی قوه قضائیه.

آن ها که دنبال خرده‌گیری هستند قطعاً به تجمع 40 تا 50 نفری مقابل آستان حضرت رضا سلام الله و آستانه حضرت معصومه (س) اشاره خواهند کرد، که این موارد خرد در یک جامعه 85 میلیونی و این تنوع فرهنگی و قومی، مذهبی، عقیدتی و سبک زندگی اصلاً به حساب نمی‌آید و قابلیت و استعداد تحلیل جامعه شناختی ندارد.البته فقره تشییع سردار شهید اسدالله زاده نیز هر چند خبط بزرگی بود، اما از تصاویر و قرائن حضور خودجوش مردمی دیده می‌شود.

اما در آخر؛ آن چه ما ایرانیان را رنج داد و کماکان رنج می‌دهد، مواجهه ما با یک شخص و دولت مسئولیت ناپذیر بوده و هست که تکالیفش در اجرای "قرنطینه ملی" را به گردن مردم انداخته است و وقیحانه اصل اقتدار ملی و انحصار منابع قدرت که از ضروریات دولت مدرن (با هر رویکرد لیبرال یا سوسیال) است نفی می‌کند.

در این بلای آسمانی من ایرانی تمنایی جز پذیرش مسئولیت مدنی دولت و نیز استغاثه و دعا از درگاه الهی و امام زمان (عج) ندارم.

دعا کنیم که بلا رفع شود. آمین یا رب العالمین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۲
محمد نیازی

چرا با تحریم اسنپ مخالفم!

مگر رفتار اسنپ خلاف قاعده بازی است که حزب اللهی ها هم در آن مشارکت کردند!

1. اگر فردا مدیر اسنپ از راننده مظلوم عذرخواهی کند و به قوانین و پروتکل های مسافربری اش یک جمله بیافزاید، مشکل دوستان با اسنپ حل می شود، و آن جمله چیست، «لطفا حجاب اسلامی و قانونی را رعایت فرمایید»

2. با این نحو مطالبه گری، حزب اللهی ها را به یک گروه و فرقه با مطالبات فرهنگی و ملاحظات اجتماعی خاص تقلیل می دهید!

3. با این نحو عدالتخواهی، بین جامعه شکاف و گسل ایجاد می کنید و یا لااقل گسل های موجود را تعمیق می بخشید و عیان می کنید. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۳۹
محمد نیازی

چقدر خوش سلیقه بوده اند، چه حیف شد، که رفته اند!

آن چه دوست داریم از بازدید بناها تاریخی و موزه ها بفهمیم!

 

بازدید از بناهای تاریخی و موزه ها، در کنار زیارت و طبیعت‌گردی سومین مقصد مهم گردشگران نوروزی است. اما غالباً این گردشگری که در سال‌های اخیر رونق گرفته، آن چیزی نیست که تصورش را می‌کنیم و به نتایجی نمی‌رسد که جمهوری اسلامی و یا لااقل انقلابیون مسلمان انتظارش را دارند؟

گردشگری فرهنگی و به خصوص بازدید از بناهای تاریخی و آثار ملی و مذهبی، مثل خود گردشگری قدمت زیاد ندارد و با مدرنیته متولد شده است و به خصوص پس از گسترش ارتباطات و فن‌آوری حمل و نقل میسر شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۲۲
محمد نیازی

 

پس از غصب ولایت حضرت امیرالمومنین علی (ع) در سقیفه، امکان تحقق ولایت تامه الهی از مسلمین و به طور خاصه شیعیان سلب شد و تا ظهور حضرت حجت (عج) در روز موعد به تاخیر افتاد. از آن تاریخ به بعد دو رکن اصلی دین الهی؛ قرآن و خاندان عترت و طهارت، مهجور واقع شدند و البته ذات دین اسلام و شریعت محمدی توسط امامان همام علیهما السلام و هدایت‌هایشان از گزند طاغوت‌ها و شیاطین در امان ماند و شیعیان با پی‌گرفتن تعلیمات ایشان توانستند، اسلام ناب محمدی را زنده کنند. اما این راه نیز پس از غیبت حضرت ولی عصر(عج) سخت و سخت‌تر شد و آزمون دیگری از جانب پروردگار برای مومنین حقیقی مطرح گشت. تا آنگاه که باز دوباره حجت خدا در میان خلق ظهور کرد، کلمه حق  همچون روزگار پس از رحلت حضرت رسول بی رهرو و بی‌یار و یاور نماند.

اما این رنج و تعب ناشی از غیبت امامان معصوم که راه‌بر و مفسر دین بودند، سبب شد که نحله‌ها و مکاتب و فرق مختلفی در میان شیعیان شکل بگیرد و هر یک به طریقی سعی نمایند با تمسک به مآثر اسلامی؛ یعنی کتاب‌خدا و روایات ائمه معصومین علیهما السلام و عقل، راهی برای هدایت امت اسلامی و نیز رهاندن آن از آفات جور و ظلم و شرک و کفر بیابند. در این شرایط بود که کلیت دین اسلام در اجزاء مختلف ظهور کرد و هر یک از عالمان و خواص امت اسلامی جزئی از آن کلیت را محقق کردند و هر قسمی از دین در هیئتی ظاهر شد. در این زمان است که فقه و کلام و عرفان و فلسفه  و طب و طبیعات اسلامی پیدا شدند و هر یک از افراد امت اسلام را به خود فرا خواندند. اما آن چه در این میانه همواره یکی از دغدغه‌های مومنین و علمای اسلام بود، میزان قرب و بعد تعالیم و آموزه‌های این نحله‌های دینی با حقیقت دین اسلام بود. هر چند که اصل و ریشه‌های درخت دین به مدد قیام‌ سرخ حسینی و روشنگری‌های سبز علوی امامان هدی علیهما السلام حفظ شده بود اما بر اثر غفلت نخستین و پس آز آن غیبت حجت خدا از دیده‌ها، مناقشه در ساقه و برگ و میوه‌های این شجره طیبه فراوان شد.

یکی از مکاتبی که به ویژه در صد سال اخیر در میان شیعیان ظهور پیدا کرده است و البته به گونه‌ایی دیگر در ادوار گذشته‌ تاریخ اسلامی در قالب هایی چون اخباری‌گری سابقه داشته، مکتب تفکیک است. مکتب تفکیک که به طور رسمی و علنی از تلاش‌‌های علمی میرزا مهدی اصفهانی (ره) آغاز شده است، در اندیشه خلوص معرفت دینی است. عالمان و پیروان این مکتب معتقدند معرفت دینی رایج در میان اهل امت اسلام در اداوار گذشته اسلامی آغشته به آموزه‌های غیروحیانی و غیر الهی شده است و آن‌چه مسلمین و به طور خاصه شیعیان در نزد خویش دارند، به دلیل غیبت معصوم، معارف حقه اهل بیت علیهما السلام نیست. از این رو بزرگان این مکتب درصدد سره‌سازی معارف اسلامی از وارداتی هستند که حقانیت آن‌ها از طرف قرآن و روایات معصومین (ع) به طور واضح  و آشکارا تایید نشده است. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۱۳
محمد نیازی

 

کله پاچه از آن صبحانه های مقوی ایرانی است. پزشکان مدرن خوردن زیاد آن را به جهت بالارفتن چربی خون مناسب نمی دانند و طبیبان سنتی خوردن آن را با مصلحاتی چون دارچین، برای کسانی که کار بدنی سخت دارند، مجاز می شمرند. چون بسیار مغذی است و اما در عین حال بیشتر اجزای این خوراک، سرد و تر مزاج است و دیر هضم. (گویا به جز پاچه). از این‌رو لازم است افراد کم تحرک که فعالیت بدنی زیادی ندارند و سستی و تری در مزاج آن‌ها غلبه دارد، آن را مصرف نکنند.

از سوی دیگر، اگر زیاد جوان نباشید و مانند من کارگر زاده باشید و یا در خانواده‌تان سابقه و صبغه مشاغلی چون کارگری و یا کشاورزی وجود داشته باشد، به خاطر می آورید، پدرها یا بدربزرگ های قدیمی را که خروس خوان و آفتاب نزده و یا پس از ادای فریضه،  از خانه بیرون می رفتند و برای این که بنیه کار یدی طاقت فرسا را تا عصر داشته باشند، یک سر به طباخی محله ‌شان می زدند و یک کاسه آب و پاچه و بناگوش و تریت نان سنگگ را سر می کشیدند و دل می زدند به صحرا، یا عرق می ریختند پای دستگاه.

کله پاچه در حافظه ذهنی من، علاوه بر این سابقه کارگری، گاهی هم به مراسم های خاص نظیر قربانی مراسم حج و عروسی و امثالهم اختصاص داشت و یا صبحانه ویژه ای بود که فردی از اعضای فامیل به مناسب موفقیت یا از باب تفنن، گهگاهی دیگران را مهمان می کرد. که البته  باز آن هم در صبحانه بود و معمولا صبح جمعه با خانواده.

خیال بد نکیند، در این دوران وانفسای تدبیر و امید، نه بنده جزء مرفهین بی درد هستم که کله پاچه گوسفندی بخورم و نه جنس کار و سبک زندگی و جیب من اقتضاء چنین غذاهایی را دارد! اما از منظر یک دانشجوی جامعه شناسی، صحنه هایی از زیست شبانه برخی از مردم شهرم مرا به تعجب وا داشته است؟

طباخی هایی که به جای صبح در شب کار می کنند و یا لااقل شلوغی دخل شان در شب هنگام است. و از آن جالب تر افراد ترگل و برگلی را می بینم که قیافه شان به هیچ کارگر و کشاورز و زحمتکشی شباهت ندارد، اما حوالی ساعت 9 و 10 شب، ماشین شاسی بلندشان را جلوی طباخی پارک می کنند و مشغول تناول این غذای قدیمی ایرانی می شوند؟!! (غذای قدیمی که زمانی خاص زندگی شبانی ایرانیان بود).

بنا به قاعده طبی، این افراد با این غذای سنگین احتمالاً شب نمی توانند بخوابند و یا لااقل به این راحتی ها نمی توانند به خواب بروند، پس طبعاً باید شب را به تفریح و سرگرمی و یا هر کار مگوی دیگر مشغول باشند و تازه با بانگ خروس به خواب بروند!!!

به نظر شما شغل و معیشت و درآمد، طبقه ای که کله پاچه می خورد و شب ها بیدار است، چیست!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۰۹
محمد نیازی

 

غالباً در ایام کودکی بین بچه های هم سن و سال، بازی یا یک کُری خوانی معمول رواج دارد، که به گمانم یک تجربه همگانی از آن در بین ما موجود است. کودکی از کودکان هم ‏مدرسه‏‌ای یا هم محله ای، با ذوق و شوق و کلی آب و تاب از خرید یک وسیله جدید برای خانه یا خانواده خویش صحبت می‏ کند(فی ‏المثل خرید یک ماشین جدید توسط پدر خانواده) و سایر کودکان هم برای این که در مقابل او کم نیاورند و خود را کوچک یا شرمنده حس نکنند شروع می‌کنند، به خیال ‏بافی و داستان‏ سرایی در مورد این که پدر یا خانواده ایشان، آن چیز را به طریق اعلایش دارد و این تفاخر کودکانه تا جایی که یکی از ایشان به چیز بی نظیر تر و یا محیر العقول تری اشاره کند و دهان همه را ببندد ادامه می ‏یابد. نکته ‏ای که در این بازی کودکانه  وجود دارد، این است که کودکی که بازی را آغاز می کند با خبر یا پرسش‌اش یک دغدغه خاص را به سایر کودکان دیگر تحمیل می‏ کند و سایر کودکان تا آخر بازی مجبورند در طرح مسئله و با پیش‏فرض‏ های او بازی را پیش ‏ببرند. به گمانم رویکردهای فمینیستی هم در طرح دعاوی معرفت‌شناسانه و نیز راهبردهای عملی شان برای زنان تا حد زیادی از منطق این بازی رایج دوران کودکی ما و شما بهره می‌برند.

جنبش فمینیسم چه در زمان شکل ‏گیری و چه در سال‏ های‏ حیاتش تا به امروز، بیش از آن که یک پویش علمی با دغدغه ‏های حقیقت مدارانه یا معرفت شناسانه باشد بیشتر یک جنبش ایدئولوژیک با دل‏مشغولی ‏های عمل گرایانه اجتماعی و سیاسی بوده است. در واقع به اعتراف خود فمینیست ها آن ها از علایق شان برای اصلاح جامعه مردسالار به اصلاح شیوه‏ای حصول معرفت و نظام دانش روی آوردند. همان‏ طور که کرایب در کتاب بنیادهای فلسفی تفکر اجتماعی اشاره می‏کند: «طرفداران حق رای برای زنان و مردان حامی آنان مجبور بودند رویاروی خشونت و دشنام صریح، و نیز اشکال زیرکانه اعمال فشار بایستند، ولی یک جنبه‏ مبارزه در تمام این حوزه‏ ها نیاز به چالش با باورهای مردسالارانه درباره ماهیت زنان و جایگاه مناسب آنان در جامعه بود.»[1] پس شناسایی فمینیسم به عنوان یک تلاش برای احراز هویت جمعی زنانه در غرب از اهمیت زیادی در شناخت ماهیت نظام معرفتی و فهم مانیفست عملی‏‌شان، برخودار است. توجه به اولین اقدامات سیاسی و اجتماعی فعالان  این جنبش که در جهت دستیابی به حق رای و شرکت در انتخابات صورت پذیرفته است، خود حاکی از  این حقیقت است که این حرکت جریانی در جهت تثبیت نوعی از هویت اجتماعی متمایز برای زنان در جامعه‌‏ی نوظهور مدرن بوده است. در واقع در آغاز مدرنیته و با از دست رفتن بنیان‌های دینی دوره قرون وسطی و فروپاشی نظم کهن مفهوم جدیدی به نام جامعه شکل می‏گیرد و از آن پس لازم بود، تمامی عناصر انسانی و اجتماعی دوره ‏پیشین  در نظم نوین برای خود هویتی دیگرگون، دست و پا کنند تا از دل این سامان نوین حذف نشوند. در این راستا زنان هم چون کودکان، کارگران، صنعتگران و بسیاری دیگر از عناصر نظم اجتماعی کهن باید در جامعه جدید از خود باز تعریفی ارائه می‏دادند. در نتیجه شناخت زن به عنوان یک کنشگر اجتماعی و برخودار از هویت گروهی از ویژگی های جدایی ناپذیر و ماهوی این جنبش به شمار می رود.

از سوی دیگر تامل در دعاوی شناختی و روش شناسانه فمینیستی ما را با بخشی دیگر از هویت ایشان، که همانا هویت سلبی این جنبش است، آشنا می کند. با یک بررسی اجمالی می‏توان دریافت که فمینیست ها در عرصه شناخت انسانی هیچ دعوی اصیل و بی سابقه‌‏ای را مطرح نکرده اند. رویکردهای فمینیستی، نظیر فمینیسم مارکسیسیم، فمینیسم لیبرال، فمینیسم روانکاو، فمینیسم تجربی و ... می‌‏توان، صورت های زنانه شده جریان های اصلی معرفت در دو قرن حاضر محسوب کرد. برای نمونه فمینیست های تجربه گرا «... تصدیق می کنند که علم تصویر غلطی از زنان ارائه داده  و به آنان بی حرمتی کرده، ولی بر این باورند که این‏کار ذاتیِ علم نیست. بلکه این عمل پیامد ناتوانی علم مرد سالار در تبعیت از هنجارهای پژوهش علمی است: مسئله خود علم نیست، بلکه «علم بد» است.»[2] نقطه نظر ثابتی که به صورت پیش فرض بدیهی‌‏گرفته شده، در همه‏ این جریان‏ ها مشترک است، پاسخی سلبی و یا واژگون شده به طرح سوال هریک از رویکردهای اصلی معرفت‌ مدرن است. آن‏ها از طرح مسئله و چرایی سوالات هر مکتب پرسشی ندارند، بلکه تنها یادآور می‏‌شوند که پرسش های داده شده پرسش‏های درستی از نگاه زنانه نیستند.

از این روست که من منطق عمل این جنبش را بسیار به آن بازی ایام کودکی شبیه می‏بینم. فمینیست‏‌ها هیچ‏گاه طرح مسائل و انگاره های اصلی مدرنیته نظیر فردگرایی، سود محوری، عقلانیت و علم مدرن را به چالش نکشیده و نمی‏‌کشند، زیرا در یک نگاه درست و دقیق  پیدایش فمینیسم تنها با شکل‏‌گیری جامعه مدرن متکثرشده، میسر شده است. طرح ارزش‏ها و رویکردهای فمینیستی در جوامع دیگر به خصوص جوامع اسلامی مستلزم و متوقف بر پیدایی جامعه مدرن است.

اما آن چه بحث وگفتگو پیرامون فمینیسم و فعالان  آن را در جایی مثل ایران سخت و دشوار می کند، منازعات غلطی است که از سوی طرفداران و بعضا منتقدین آن طرح می‏شود و با طرح آن نه تنها نقد فمینیسم در جایگاه اصلی آن را دشوار می‏نماید، بلکه مسائل حقیقی زنان جامعه به محاق رفته و تصمیم‏گیری و سیاست‌گزاری درست برای ایشان را در جامعه‏‌ی مسلمانی چون جامعه ما، ناممکن می‏‌سازد. منازعاتی چون نگاه اسلام به عقل و اختیار زنان و یا توانایی زنان در کسب معارف علمی، در حوزه‏ی معرفت و نیز حقوق، تحصیلات و اشتغال زنان در حوزه‏ی عمل اجتماعی را می‏‌توان از این قبیل طرح دعاوی غلط دانست. به طور مثال مدعیان و منکران فمینیستی در ایران باید به این سوال پاسخ دهند چرا باید اسلام و معارف اسلامی از فقه و کلام تا فلسفه موضع خویش را در رابطه با «انگاره عقل زنانه» مشخص کنند، در حالی که معنا و جایگاه عقل در عالم جدید با مرتبه‏ آن در عالم ماقبل مدرن و خاصه دنیای اسلام بسیار متفاوت و از بیخ وبن دگرگون شده است. پس پاسخ به این سوال که آیا زنان و مردان در از قوه‏ یکسانی در کسب معارف عقلانی برخورداراند؟ هر چه که باشد در تخفیف یا تعالی شخصیت زن موثر نخواهد بود و تنها خاصیت طرح چنین مسائلی، فراموشی مسائل اصلی و حقیقی زن به عنوان انسان و مادر و همسر و راه‌حل و راهبردهای اسلام برای آن خواهد شد.  

   

 


[1].فلسفه علوم اجتماعی، یان کرایب، ترجمه شهناز مسمی پرست، محمود متحد، نشر آگه، صفحه 267

[2] . فلسفه علوم اجتماعی، یان کرایب، ترجمه شهناز مسمی پرست، محمود متحد، نشر آگه،صفحه 271

 

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۴۶
محمد نیازی

   وطن چگونه جایی است؟ آدم‏ها و چیزها در موطن‏شان چگونه هستند و با یکدیگر چه نسبتی دارند؟ پیشنهاد  می‏کنم برای پاسخ به این سوالات خیلی دور نرویم و در پی معانی اصطلاحی و مرسوم «وطن» بر نیاییم. به خودمان رجوع کنیم. هر یک از ما تجربه ‏‏هایی از زندگی روزمره داریم که در آن به گونه‏ای مفهوم وطن را درک کرده‏ایم و آن را به جان یافته ‏ایم. از میهن اسلامی و سرزمین باستانی، بوم و ولایت آباء و اجدادی گرفته تا خانه و خانواده‏ای که در آن سال‏ ها زندگی کرده‏ایم. در همه این وطن ها، گویی وجود مشترکی در میان هست که ما همه آن‏ها را (با وجود گستردگی و پراکندگی) به یک نام می‏خوانیم. نوعی وحدت؛ وحدتی که شاید بتوان از آن به «سکنی و قرار» تعبیر کرد.  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۲۵
محمد نیازی

 

«زندگی مِلک وقف است»

نادر ابراهیمی

   آدمی از دیرباز در این اندیشه بوده است که خود را جاودانه کند با کارها، سخنان، نوشته ‏ها، بناها و در یک کلام مآثرش و نیز مهمتر از همه با نام نیکش. از سنگ نوشته‏ های باستانی پادشاهان کهن تا مقابر و معابد و مساجدی که نامداران و ثروتمندان بنا کرده‏اند و تا دیوان‏‏ ها و تواریخی که به دستور سلاطین و در وصف حکومت‏هایشان نوشته می ‏شده و بسیاری دیگر از این قبیل، این مطلب را می  شود فهمید. کوروش که کشورگشایی می‏ کند و به سرزمین پارس باز می‏ گردد، شهر دلاوری ها و شجاعت ها و نیز وصف سیاست و کیاست‏ هایش در مرزهای فتح شده را بر سنگ نوشته ‏ای و لوحی حک می‏ کند. شاه جهان که در سوگ همسرش ممتاز محل بسیار اندوهگین شده است برای آن‏که نام او را جاودانه کند بنای مقبره ی باشکوه تاج محل را می‏گذارد و یا شاهرخ تیموری و گوهر شاد خاتون به شکرانه ی بلایی که از سرشان گذشته است در سپاس از حضرت ابوالحسن علی بن موسی رضا (ع) بنای مسجد باشکوهی را بر مزار ایشان می گذارند.

   این یادگارها و مواریث که آدمیان به امید جاودانگی از خویش به جای می‏گذارند تنها به بناها و یادبودها و فرمانروایان ختم نمی  شود. علامه امینی عمری برای جمع آوری حدیث غدیر می‏گذارد و الغدیر یادگار او می  شود. این جریان به خواص و اهل علم هم محدود نمی‏ ماند. برخی از پدر بزرگ ها و مادربزرگ های پیر من و شما هم وقتی به آخر عمر می‏رسند و یا در بستر احتضار می افتند، به غیر از مال و اموال سعی می ‏کنند فرزندان و نوادگان خویش را با جمله ای یا حکمتی یا سخنی که به نظر خویش، عصاره و افشره‏ی عمرشان است، بدرقه کند تا آنها هم این سخن را به نسل های پس از خود انتقال دهند و آن جمله یا حکمت می  شود میراث آن خانواده.

اما حکایت مآثر روزگار ما خود حکایتی دیگر است ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۳۷
محمد نیازی

اندیشیدن در زمانه عسرت 

اندیشیدن به پایان هر چیز پیوسته با تشویش ذهنی همراه است. حتی در تفکر به پایان پدیده ها و اموری که از آن رنج می بریم نیز، این تلاطم روحی دیده می شود، زیرا هر چند در نگاه نخست اندیشیدن به رهایی از آن امر رنج آور مثبت به نظر می رسد اما در ادامه ترس از تحقق نیافتن آن پایان می تواند ما را آزرده خاطر کند. تصور تبدیل اوضاع بسامان و منظم یا لااقل خوگرفته دیروزی به بی نظمی و یا صورت های جدیدی از نظم که برای ما نا مانوس است، می تواند منشا این ناآرامی درونی باشد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۰۱
محمد نیازی