تاملی در اقتصاد سیاسی حمل و نقل
چرا با تحریم اسنپ مخالفم!
مگر رفتار اسنپ خلاف قاعده بازی است که حزب اللهی ها هم در آن مشارکت کردند!
1. اگر فردا مدیر اسنپ از راننده مظلوم عذرخواهی کند و به قوانین و پروتکل های مسافربری اش یک جمله بیافزاید، مشکل دوستان با اسنپ حل می شود، و آن جمله چیست، «لطفا حجاب اسلامی و قانونی را رعایت فرمایید»
2. با این نحو مطالبه گری، حزب اللهی ها را به یک گروه و فرقه با مطالبات فرهنگی و ملاحظات اجتماعی خاص تقلیل می دهید!
3. با این نحو عدالتخواهی، بین جامعه شکاف و گسل ایجاد می کنید و یا لااقل گسل های موجود را تعمیق می بخشید و عیان می کنید.
و اما توضیح گزاره های بالا:
1. من هم با اسنپ مخالفم، اما با اقتصاد سیاسی و سبک زندگی اسنپی مخالفم! آن روز که به هوای قیمت های تخفیف دارش و شما بخوانید مفت، اسنپ و سایر تاکسی های بخش عمومی و مسافرکش های شخصی را به زیر کشید و به سان همتایان خارجی اش (مثلا شرکت اوبر آمریکا) عنان خدمات حمل و نقل درون شهری را در بسیاری از کلان شهرهای ایران به دست گرفت و امکان سیاستگذاری را از دولت و نظارت را از مردم سلب کرد شما با آن مشکل نداشتید! برای شما فقط مهم بود که از نقطه آ به نقطه ب، چند هزار تومانی ارزانتر بروید، چه بسا خوشحال هم شدید که اقتدار تاکسی های شهری و آژانس ها شکسته شد و الان می توانید، سریع، ارزان و با ماشین های متنوع جابجا شوید!
اما حالا که این شرکت به غولی تبدیل شده است که می تواند قوانین خودش را بر نظام حمل و نقل درون شهری تحمیل کند و اکنون این شرکت به یکی از قوانین و ظواهر دینداری بی توجه بوده است، به آن متعرض شده اید و کمپین را انداخته اید!
آیا آن روز متوجه این بودید که با این عقب نشینی دولت و شهرداری از هدایت و نظارت خدمات حمل و نقل و واگذار کردن جای خود به ابرشرکت های نظیر اسنپ و تپسی، عملا ... علاوه با زمین زدن و از بین بردن اقتصادهای خرد (نظیر تاکسی تلفنی ها و مسافرکش های گردشی و خطی تاکسی ) ، فرهنگ و سبک زندگی شهری را نیز فروختید؟
تاکسیران و آژانسی که از شهرداری و اماکن و پلیس مجوزهای متعددی می گرفت و تحت نظارت های ملی و محلی پرشماری بود را جایگزین نظام مشتری سالاری و سود محوری اسنپ کردید!
حتما راننده های قدیمی تاکسی را به یاد می آورید در تاکسی شان علاوه بر یادآوری قوانین رسمی به مسافر نظیر ممنوعیت سیگار کشیدن و صحبت نکردن با تلفن همراه و ... ، جلوی داشبرد ماشین شان نوشته بودند؛ خواهرم، لطفا حجابت را رعایت کن و یا شوفرتاکسی هایی را دیده بودید که به جوانانی(دختر یا پسر) که در ماشین شان هنجارهای اسلامی _ ایرانی را رعایت نمی کردند، تذکر می دادند، و در صورت تکرار، آن دختر یا پسر جوان و خاطی را از ماشین پیاده می کردند!
2.گیرم که گریزی نبوده است و حالا اسیر این نظام اقتصادی سرمایه سالارانه و غیر مردمی در خدمات حمل و نقل شده ایم، چرا فکر می کنید، الان سال 1352 است و شما هم یک فرقه و یک گروه اقلیت! راه درست، پیگیری توسط مدعی العموم و نهادهای مسئول امر به معروف و نهی از منکر است و وادار کردن مسئولان قضایی به انجام وظیفه در حوزه عمومی است! طرف خطاب شما باید نهاد قضایی باشد، نه اسنپ!
3. راه انداختن چنین پویش هایی این ندا (پالس) را به جامعه و ضدانقلاب می دهید که ایهاالناس! مناسک و ارزش های اسلامی روبروی نیازهای عمومی مثل حمل و نقل ارزان و سریع قرار گرفته است و شما باید یکی را انتخاب کنید!
کامنت ها و استوری های آقای دکتر یامین پور(از فعالان این پویش مجازی) را نگاه کنید:
من جوانی هستم، که به نظام و ارزش های اسلامی اعتقاد دارم، اما به شدت به کار در اسنپ برای تامین معاش نیاز دارم، الان چه کنم؟ (تامین معاش را بخوانید اشتغال و ازدواج و دوری از گناه و ...)
پی نوشت: آن روزی که تاکسی را نابودید کردید و اسنپ را متولد کردید، کاش به ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی این خصوصی سازی هم می اندیشیدید؟
پدر بنده که یک راننده تاکسی شریف و زحمتکش است، سیگاری ها را سوار نمی کند و به سیگاری ها و بدحجاب ها و جوانان بدلباس و بددهن و امثالهم تذکر اخلاقی می دهد، نه فقط به خاطر بخشنامه های تاکسیرانی و نیروی انتظامی، بلکه از نظر او همیشه حق با مشتری نیست و چیزی هایی مقدس تر از #بازار و #مشتری وجود دارند، و برکت زندگی او از آن مقدسات است!
اما حیف که اسنپ و شرکای مشابه اش، او را از نفس انداخته اند! شغل او و رفقایش(تاکسی شخصی) دیگر توجیه اقتصادی ندارد!
باید با اسنپ و اقتصاد اسنپ و سبک زندگی اسنپی بسازید، و این تازه، از نتایج سحر است!