تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

تاملی بر اتوبیوگرافی (خود زندگی نامه نویسی)

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۳۷ ق.ظ

   مآثر و میراث بران و میراث داران امروز حکایتی جدید و خاص دارند، که فقط آن را در این روز و روزگار می‏توان  آن را یافت، و برای آن در هیچ کجای دیگر از تاریخ نمونه‏ایی پیدا نمی  شود. یکی از این میراث‏ها؛ خود زندگی نامه نویسی یا اتوبیوگرافی است. سنتی در شرح‏حال نویسی و سبکی در نثر و نیز یکی از روش‏های نوپدید در جامعه‏شناسی. اتوبیوگرافی به آثاری گفته می شود که شرح حال افراد و رخدادهای زندگی افراد ضمن تحلیل و توصیف جریانهای فکری، سیاسی و اجتماعی زمان ایشان، به قلم خود آن اشخاص نوشته می  شود. یکی از مهم‏ترین ویژگی‏های این سبک نویسندگی تاکید و تمرکز بر تجربه‏های زیسته افراد و بازسازی آن‏ها از زندگی خویش و معنایی است که آنان به زندگانی خویش می‏دهند. همین تمرکز بر تجربه زیسته و تعاملات روزمره و توجه به نقش انسان‏ها در معنا بخشی به زندگی خود، اتوبیوگرافی را نسبت به سایر انواع نویسندگی سهل الوصول‏تر و دست‏یافتنی کرده است. در خود زندگی‏نامه نویسی همه می‏توانند بنویسند، هرکس که سواد خواندن و نوشتن و کمی ذوق و حوصله دارد، کارمند باشد یا کارگر، فوتبالیست یا سیاستمدار، لازم نیست فرد به پیری هم برسد و کوله بار و انبان تجربه‏اش را پر کند، جوانان هم می توانند بنویسند. اصلاً لازم نیست حکمتی یا نکته نغزی یا پند و عبرتی و یا حادثه خاصی در مآثر ما باشد، هرچه دل تنگت می‏خواهد می‏توانی بگویی، آن‏چه بر تو رفته است؛ تو با عالم و عالمیان چه کرده‏ای؟ مهم نیست چه کرده‏ای؟ مهم این است که کاری صورت گرفته و دیگرانی هستند که آن را ندیده و نشنیده و از آن بی ‏خبرند.  داستان شخصی تو می‏ تواند، تلخ و بی‏ مزه باشد و گاه زشت و ناپسند و حتی فاجعه آمیز؛ رسوایی اخلاقی و یا جنسی دعوای زن و شوهری قطع رابطه دو دوست صمیمی و حتی اتفاقات معمولی و روزمره زندگی، هرچیزی که متعلق به خود باشد و هر ناخودی از آن بی‏ خبر، قابلیت انتشار دارد. آد م‏ها خودشان را در این سبک نویسندگی، نشر می ‏دهند و گاه بیشتر از نشر یک کلیت و  یک هویت؛ آن‏ ها خودشان را فال فال و قطعه قطعه می‏کنند و در مآثرشان به نمایش عموم می‏ گذارند. در این سبک شما یک بند و مداوم می ‏توانی بنویسی و خودنمایی کنی. کاری که اگر بیش از دو سده ی بیش کسی آن را انجام می‏ داد، القابی چون مجنون، بی عقل و بی‏ حیا و بی اخلاق به وی می‏ دادند، امروز سبکی است در نویسندگی. متاعی است برای بازار تولید و توزیع مصرف کالای فرهنگی. فقط کافی است روزنامه‏ ها  و یا مجلات عامه پسند و سرگرم کننده را باز کنید. شاید بد نباشد به بازار کتاب هم سری بزنید، زندگی‏ نامه هیلاری کلینتون و ماجراهای رسوایی اخلاقی همسرش، زندگی نامه دیویدبکهام و...، دست نوشته های فلان خواننده پاپ  و یا  فلان بازیگر مشهور هالیوودی و هکذا.

    اتوبیوگرافی ها  شکل های جدیدتری نیز یافته است. انواع مختلف شبکه های اجتماعی دنیای مجازی؛ فیس بوک، گوگل پلاس، کلوب، وبلاگ نویسی و از همه مهم تر ایسنتاگرام را باید انواع مختلف خود زندگی نامه نویسی به روز و به ساعت و شاید به دقیقه دانست. با کمک تکنولوژی دیگر کار از یک روایت‏گری ساده گذشته است. ورود به این شبکه‏ ها مساوی است با ورود به یک داستان هزار و یک شب و یک روایت پیچیده  و لایه لایه.  هر قصهای از تو از قصه دیگر را به پیش می‏ کشد. جزئیاتی که روزی مردمانِ روزگار گذشته به راحتی از کنار آن می‏ گذشتند، آداب و مناسک و قواعد هر روزه ی زندگی، همه و همه تبدیل به موضوع و مسئله ‏ای خاص می  شود. روایت ‏هایی از عشق و ازدواج و مسائل خانوادگی  و با حفظ تمام جزئیات آن نظیر  طریقه آشنایی و نامزدی و عقد و چه و چه و نیز روایت‏ هایی از روابط همسرانه و مادرانه و پدرانه  بگیر تا روایت سیر و سفر و سیاحت، تا یادداشت های روزانه و هر روزه. مسائل فرازمینی، ماورایی و حتی دینی هم این استعداد را دارند که دستمایه خود روایت گری قرار گیرند. خواب‏ های صادق و یا کاذب‏مان را هم می‏ توانیم تعریف کنیم. نیایش‏ های مان با معبود در وقت دلتنگی و تنهایی و بی ‏کسی و بی پناهی را هم می  شود، روایت کرد. شب‏ های عید و عزا و محفل ‏های انس و جمع‏ های برادران و خواهران دینی و ایمانی. بسته به این که تعلق شما چه باشد، روایت گری ‏تان نیز متفاوت است، اگر اهلش باشید از عیاشی‏ ها سبک‏سرانه خود هم می‏ توانید روایت کنید. اما آن‏چه به طور ثابت در همه ‏ی این روایت‏گری ها حضور دارد، خودتان هستید.

   خود‏زندگی‏نامه نویسی فارغ از تعاریف علمی جامعه ‏شناسان و ادبا و نویسندگان، از دید من چند مشخصه اصلی دارد. نخست؛ در خود‏زندگی‏نامه نویسی، نویسنده از «من» می‏گوید، به وسیله‏ «من» و برای «من».  دو «من» ابتدایی از فردیت در حصار ما خبر می‏دهند و من آخر از فرد منحل در جامعه.  دوم؛ چون مبنا فرد یا خود است، پس تعلقات او هم اهمیت بسیار پیدا می‏کند. اهمیت رویدادها، وقایع و پیشامد‏ها و نیز سخن‏ ها و پیام‏ها را تعلقات فرد مشخص می‏کند. بسیاری از چیزهایی که ما در روایت زندگی‏ مان برجسته ‏اش می‏کنیم، هیچ برجستگی ذاتی و ماهوی ندارند و فقط و فقط برای آن‏که ما آن‏ها را می‏پسندیم و به آن‏ها تعلق داریم، روایت می‏شوند. سوم و در نهایت؛ خودی که در خود‏زندگی‏نامه ها حضور و بروز دارد، یک من خود بنیاد تاریخی است. از آن‏ رو خود بنیاد است که همه پیشامدها در نسبت با او و با موضوعیت او امکان طرح شدن را می‏ یابند و به آن سبب تاریخی است که در زمان و مکان جاری است. کافی است برای این که این ویژگی ها را رصد کنید، سری به ادبیات کهن خودمان بزنید و خود زندگی‎نامه نویسی‏ های امروز  را با روایت‏گری های چون حکایات و امثال و حکم و سیره و مغازی و شرح حال نویسی مقایسه کنید.  در غالب روایت‏گری‏ های کهن به راحتی می‏توان زمان و مکان حکایات را عوض کرد، بی آن‏ که به محتوا و مقصود راوی خللی جدی وارد شود.  مکان جغرافیایی و دوره‏ های تاریخی تنها بسترهایی هستند برای ظهور معانی و حقایق فرا تاریخی. بی سبب نیست که حکایات سعدی علیه رحمه پس از هفتصد سال هنوز هم خواندنی است و با مخاطب امروزی نیز ارتباط برقرار می‏کند، اما شرح زندگی عبدالله مستوفی به قلم خویش، که از رجال اواخر دوره قاجاریه است، به جز کسانی قصد تحقیق و تتبع در تاریخ اجتماعی و سیاسی دوره‏ قاجار را دارند، برای دیگران هیچ جذابیتی ندارد. زیرا نه آن راوی، راوی سابق است و نه تاریخ و جغرافیایی که وی در آن می‏زیسته، اکنون موجود است و با توجه به این خصایص است که ما هیچ‏گاه آثار گران‏قدری چون المنقذ من الضلال امام محمد غزالی و اعترافات سنت اگوستین را با وجود شباهت فراوان در نوع روایت در دسته اتوبیوگرافی‏ قرار نمی‏ دهیم، زیرا در هیچ یک از آن‏ها نویسنده قصد نداشته، قصه خویش را در یک زمان و مکان خاص و در نسبت با یک رویداد خاص روایت کند. در واقع این نوع از روایت گری تنها با دنیای جدید امکان‏پذیر شده است. به تاریخ ادبیات فارسی هم که نظری بیاندازیم درمی‏یابیم که این روایت های در زمانی و در مکانی از بعد مشروطه در نویسندگی و ادبیات ما رواج پیدا کرده و رونق یافته است. در این دوره است که آثاری با جنبه اتوبیوگرافیک  وبا عناوینی چون زندگی من، خاطرات، خاطرات زندگانی من، ترجمه و نگاشته می  شود. نظیر خاطرات و اسناد علیخان ظهیرالدوله، خاطرات سیاسی میرزا علیخان امین الدوله، زندگانی من، به قلم ابوالقاسم لاهوتی، زندگانی من، نوشته سید احمد کسروی، شرح زندگانی من به قلم عبدالله مستوفی.

   تمام رویدادها و نشانه ‏ها و اشاراتی که در زندگی ما وجود دارند و در خود‏زندگی نامه ‏نویسی دست‏مایه روایت‏گری قرار می‏گیرد، دائماً ما را به من این زمانی و این مکانی ارجاع می‏دهند. من سرزمینی، من ایرانی یا افغانی، غزنینی یا قزوینی، شهری یا روستایی، کارمند یا کارگر و کاسب و یا استاد دانشگاه، زن یا مرد، پیر یا جوان، سفید یا سیاه، زیبا یا زشت و هکذا. تمام مولفه ‏های هویت بخشی که انسان را از هم‏نوعانش متمایز می‏کند و در سرزمین و بوم و محله و نژاد و زبان و تعلقات فردی‏شان خلاصه می‏ کند. در یک کلام می‏توان گفت که کسی که زندگی‏ اش را در قالب خود‏زندگی‏نامه نویسی روایت می‏ کند، به طور غیر مستقیم به ما می‏گوید، من چیزی به جز سرزمین وبوم و فردیتم نیستم، همین که می‏گویم و همینم که می ‏بینی و می ‏شنوی، نه بیش و نه کم.

اگر خود زندگی‏نامه نویسی را از این گونه ببینیم، باید کمی در اغراض نویسندگان آن  برای جاودانگی شک کنیم، لااقل می ‏توانیم بگوییم، که اگر نیت ‏شان این است، به راه ترکستان می‏ روند و دارند تمام ظرفیت ‏های انسان زمینی (زمینی را در مقابل سرزمینی و در پیوند با آسمانی بخوانید) در چشم به هم زدنی به باد فنا می ‏سپارند. حتماً خواهید پرسید و خواهند پرسید، کدام ظرفیت ‏ها؟! امکان‏ها و ظرفیت‏هایی برای غیب‏ اندیشی و راز آلودگی و عبرت آموزی و نیز خلوت گزینی. با روایت‏گری از جنس خودزندگی‏نامه نویسی و با تبدیل کردن تمامی لحظات زندگی به تجربه‏ های آزموده و عیان شده، از آدم‏ها امکان جرح و تعدیل و اصلاح مسیر زندگی‏شان گرفته می  شود.  هر تجربه به صرف این که یک تجربه منحصر به فرد و یکتاست، واجد اهمیت  می‏ باشد. سوال از این که آن تجربه در مسیر و سیره ‏علمی و یا عملی فرد و با توجه به هدفی که هر فرد برای زندگی ‏اش برگزیده‏ است، تجربه‏ای است غلط یا درست و یا اصلاً ما مجاز به روایت آن هستیم، سوالی بلاموضوع به نظر می‏رسد.

   اما کماکان سوال جاودانگی با ماست و هریک از ما در آرزوی این هستیم که پس از روزگار ما هم، کسی داستان زندگی ما را بخواند و آز آن پند بگیرد و یا آز آن متاثر شود، اما آیا این سودا با خودافشاگری‏هایی از نوع اتوبیوگرافی محقق خواهد شد؟

آیا آیندگان «من» شرحه شرحه شده  و صدپاره در دل تاریخ را به یاد خواهند آورد؟

نمی‏دانم، سوال آیندگان را باید از آیندگان پرسید. اما همین‏قدر می‏دانم که در مرام و سلکی که من به آن اعتقاد دارم و عالمی که خود را متعلق به آن می‏دانم، این  خود روایت‏گری‏ها اگر گناهی یا معصیتی قلمداد نشود،  بلیه ‏ای است اخلاقی و بیماری است روحی، که زمینه ساز عصیان‏گری ها بزرگتر و صعب‏تر خواهد شد. 

با این حال از این نوشته نباید به این نتیجه ‏گیری شتابزده رسید که نگارنده حکم به امتناع و طرد نوعی از نویسندگی داده ‏است و با این کار از یکی از امکان‏ های بسط و شرح و انتقال تجربیات مفید انسانی چشم پوشیده ‏است. بلکه تنها مدعای من در این سیاهه این است که مبنای روایت‏گری اگر بنا  باشد،  داستان «خود» باشد، روایت‏گری چیزی جز شرحه شرحه کردن، هویت آدمی نیست، اما اگر مبنای زندگی‏نامه نویسی حکایت «وجودی» از کجا آمده ‏ام، آمدنم بهر چه بود، باشد و همه روایات در نسبت با هدف و غایت زندگی انسانی سنجیده و بازنمایی شوند، شاید بتوان امید داشت که در نسل‏ های بعدی نیز کسی داستان زندگی ما را بخواند.

زندگی مِلک وقفی است که در اختیار ما گذاشته شده که با آن به سمت هدف و غایت زندگی‏ گام برداریم، اما آیا تا به حال مالک و واقفی را به یاد دارید، که بی ‏توجه به  مقصود وقف، ملکش را مشاع دیگران کند؟!

زندگی ملک وقف است، اگر وقف چیزی نبوده ایم و راهی نرفته ایم، چه اهمیتی دارد، که از خواب و خور و شهوات مان بنویسیم! زندگی مان را وقف کنیم و از این موقوفه بنویسیم!

 م، اما‏ا

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی