تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

این روزها که بحث بازخوانی نقش سیاسی و اجتماعی حضرت‌ زهرا سلام الله در میان امت حزب‌الله نقل محافل شده است، بد نیست تجربه زیسته زنان مبارز مسلمان معاصر که قطعا در مسیر زندگی و مبارزاتشان به سیره حضرت اعتنا داشته‌‌اند بازخوانی شود.

در کتاب خاطرات خانم گوهرالشریعه دستغیب، که تحت عنوان گوهر صبر منتشر شده است، آن‌چه توجه من را بیش از همه جلب کرد، نسبت «زندگی و مبارزه» است. نقش زنان در نهضت انقلاب اسلامی غالبا تحت قرائت‌های چپ بازخوانی شده است. اما خاطرات خانم دستغیب، نقطه ممیزه اصلی که از زن مذهبی مبارز به دست‌ می‌دهد، مبارزه از سنگر خانواده است. زنی که از یک خانواده برجسته مذهبی در شیراز بر می‌خیرد و معلم می‌شود و از مدارس آبادان تا رفاه و علوی اسلامی تهران پیش می‌رود و به تحصیلات عالیه دانشگاهی دست پیدا می‌کند، اما مهم‌ترین سنگر مبارزه‌اش خانواده و سپس معلمی است. همسری و مادری برای او فرع مبارزه نیست، بلکه تربیت سیاسی (سیاسی شدنش) از دامن خانواده است. حافظه قوی خانم دستغیب به خوبی تفاوت سبک زندگی و نگاه او و شرح جزئیات دقیق از سال‌های دهه 40 به خوبی دو نوع زن مبارز را به رخ می‌کشد: 1. زن‌های عضو سازمان مجاهدین و سایر گروه‌های چپ که همه‌چیز را در خدمت مبارزه سیاسی می‌خواهند، از حجاب گرفته تا رابطه زناشویی، بهترین نمونه‌اش در کتاب، شخصیت پوران بازرگان است، 2. زن دیگر، هم‌اوست که زندگی خانوادگی (همسری و مادری) برایش نه سد مبارزه است و نه ابزار مبارزه. چه آن‌زمانی که پیشنهاد مدیریت در مدارس اسلامی تهران به خاطر رسیدگی به وضع خانوادهو بچه‌ها رد می‌کند [تا آنجا که رهبران مبارز و سیاسی نظیر مرحوم آیت‌الله طالقانی و شهید رجایی و باهنر با اصرار او را به صحنه می‌آورند] و چه زمانی که با فرزندانش شب‌ها و روزها جلوی زندان کمیته مشترک به انتظار می‌نشیند تا خبری از شوهرش [مرحوم حسن اسدی لاری] بگیرد، در مبارزه است. دوگانگی و قطبی‌سازی که چپ‌ها بین زندگی و قیام سیاسی به تصویر می‌کشیدند، در زندگی این زن برجسته نیست. او حتی در مسیر مبارزه خصلت‌ها و دنیای زنانه‌اش را رها نمی‌کند. از شیک‌پوشی در مدرسه تا رسیدگی به تحصیل، تفریح و سرگرمی بچه‌ها. هر چند که غرق در روزمرگی‌ها زنانه هم نیست، یا به عبارت بهتر بگویم نقش سیاسی‌اش را با زندگی روزمره تلفیق می‌کند

 

خانم دستغیب نگاهش به مبارزه را این‌گونه روایت‌ می‌کند: «خود من هیچ‌وقت به عضویت در سازمان فکر نکردم؛ چون انتخابم این نبود که اسلحه در دست بگیرم. اعتقادی هم به سوی ورود خانم‌ها به مبارزه مسلحانه نداشتم. این‌که مردها وارد چنین مبارزه‌ای شوند، فرق می‌کرد. به هر حال ما شنیده بودیم که میرزا رضا کرمانی ناصر‌الدین شاه را با اسلحه کشت، یا هیئت‌ موتلفه‌ای‌ها حسنعلی منصور را ترور کردند؛ اما این‌ که خانم‌ها هم چنین‌کاری بکنند، نه! حداقل من چنین ذهنیتی نداشتم و از طرفی می‌دانستم طبق روایات، جهادی که زن بخواهد اسلحه به دست بگیرد و بجنگد بر او واجب نیست؛ ولی می‌‌تواند در مقدمات جهاد شرکت کند.

 

فعالیت من هم در همین زمینه بود؛ این‌که به عنوان یک معلم آن‌چه را می‌دیدم، در کلاس به اطلاع دانش‌آموزان برسانم. البته در کنار این آگاهی‌بخشی به جوانان، کمک به خانواده زندانیان و کشته‌شدگان مبارز و افشاگری علیه حکومت و نشر حقایق در جامعه هم برایم اهمیت داشت.

 

فعالیت من در ارتباط با روحانیونی مثل آقایان طالقانی و باهنر بود. وقتی آقای طالقانی مأموریت داد که بروم شیراز پیش فلان عالم و فلان عالم؛ یعنی در این زمینه و به این اندازه فعالیت و کمک به مبارزه برای یک زن اشکال ندارد. اگر اشکال داشت و اگر زمینه و توانایی در من نبود، نه ایشان به من می‌گفتند آن کار را انجام بدهم و نه من می‌توانستم آن را به سر انجام برسانم. با آقای باهنر خیلی وقت‌ها برای انجام دادن فعالیت‌ها گفت‌وگو و مشورت می‌کردم. بنابراین می‌دانستم اسلام مخالف کمک زنان به مبارزه نیست؛ اما نهایت سعی‌ام را می‌کردم و احتیاط‌های لازم را به خرج می‌دادم که گرفتار[ساواک] نشوم. چون خانه و زندگی و سرنوشت بچه‌ها برایم مهم بود و نمی‌خواستم آن ها‌ را رها کنم.»  (ص 232)

 

منبع: گوهر صبر، خاطرات گوهر‌الشریعه دستغیب [تا پیروزی انقلاب اسلامی]، به کوشش طیبه پازوکی، تهران انتشارات سوره مهر، 1397.

 

. پی‌نوشت: کتاب «گوهر صبر» برنده جایزه ادبی جلال شده است و خاطرات و سرگذشت‌نامه‌ای خوش‌خوان و روانی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۰۵:۵۲
محمد نیازی

بازخوانی حال و هوایی که یک ‌سال پیش در سر داشتم و عجیب که گویا هنوز در همان و حس و حالم!

شب شهادت حاجی، مردم و امت حزب‌الله در سبزه‌میدان و دروازه راه‌کوشک(میرعماد) قزوین جمع شدند. شعار دادند، اظهار انزجار کردند. اما بیشتر سکوت بود و بهت.

قابل باور نبود! مردی که تا دیروز بدون این‌که زیاد بشناسیمش، به‌ ما احساس غرور و اعتماد می‌داد. دیگر نبود. معمولاً رویدادهای جمعی چه خوب و چه بد، همزمان با وقوع و حوالی زمانی و مکانی رخداد بیشترین برانگیختگی را در پی‌دارند. اما این‌بار انگار هر چه می‌گذشت، برافروخته‌تر می‌شدیم! خشمگین‌تر و جریحه‌دارتر.

چنین حس‌وحالی را بیشتر در فقدان عزیزان نزدیک و خویشان تجربه می‌کنیم. شخصیت‌های سیاسی و نظامی برای ما خیلی خاکستری هستند، و از آن مهم‌تر برای ارتباط با ایشان باید کارها و اقداماتشان را به یادآورد، مثبت‌ها یک طرف و منفی‌ها در طرف دیگر، اول یک جمع جبری باید ازشان بگیرم و تازه عدد حاصل آمده را ببریم به دستگاه و زیست‌جهان خودمان، که آیا ما اصلاً از این جنس کار و از این سبک آدم خوشمان می‌آید یا نه! اما  شهادت ح.اج ق.اس.م این‌گونه نبود!

لحظه به لحظه بر گرگرفتگی‌مان افزوده می‌شد. درست است که رهبر انقلاب در پیام تسلیت شهید، بر انتقام سخت تأکید کردند و تصور غالب این است که بر آتش ما دمیدند! اما ما داغ بودیم! گرمای این داغ بیش از آن‌که از دمیدن بیرون آن نشئت گرفته باشد، از درون خودمان می‌جوشید. (به گمانم اولین و یا از اولین پیام‌هایی که در فضای مجازی منتشر کردم، بازنشر این شعر حسن صنوبری بود: امروز روز مرحمت نیست، امروز روز انتقام است/ خشمی که پنهان بود، امروز شمشیر بیرون از نیام است)

وقتی برای تشییع جنازه و وداع حاجی هم به هران رفتم و در آن جمعیت میلیونی ذوب شدم، ادراک همان حس اولیه تداوم داشت. کرور کرورآدمی که من از دروازه شمیران تا حوالی میدان انقلاب ( و جمعیت بیش از این بود و من دیگر نتوانستم جلوتر بروم) صرفاً برای یادمان و گرامیداشت و حتی انجام فریضه مذهبی تشییع نیامده بودند. گویا با شهادت حاجی به بخشی از وجود ما تعرض شده بود (است)  و ما جداً زخمی بودیم (هستیم)

اگر بخواهم تجربه‌اش را با راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌هایی که در زندگی‌ام در آن حضور داشتم، حس کلی من این بود که محرک و نیروی در صحنه خیلی شخصی بود، هر چند که صورت و تبلور جمعی داشت. به‌نظر می‌رسید که انگار هر کس ته‌ دلش یه رابطه شخصی دو طرفه با او دارد.

به نظرم مهم‌ترین ویژ‌گی‌ «قهرمان» همین است، که می‌توانیم هر یک از ما یک روایت شخصی و متمایز از شخصیت او در ذهن و زبان و دلمان داشته‌ باشیم. هر چند که غالب ما در نهایت نخواهیم توانست روایت خودمان را به زبان بیاوریم، اما از همان سکوت و خشم و بهت اولیه می‌شد حدس زد که داستان ما و سردار چیز جدید و شخصی است که نمی‌توانیم راحت آن را با صور‌ت‌بندی‌های رایج به زبان بیاوریم. نمی‌دانم شاید من اشتباه کنم، اما گوش و چشم و تا حدی دل من در روزهای حاجی بیش از آن  که حال و هوای سوگ و فقدان را ببیند، زخم‌خوردگی و داغ را لمس کرد!

از همین‌رو گمان می‌کنم ما هنوز نمی‌توانیم قصه حاج قاسم را تعریف کنیم، ما هنوز داغیم و وقایع، رویداد‌ها و اشخاص را تا سرد نشوند، نمی‌شود روایت کرد! تازه اگر زخم‌مان التیام بیابد، سپس نوبت «سوگواری» است و بعد از آن است که پای «یاد و خاطره» و روایتگری به میان خواهد آمد.  

اولین سالگرد شهادت فرمانده من حاج قاسم سلیمانی

13 دی 1399

 محمد نیازی

پی‌نوشت: خیلی سعی کردم افعال مضارع را ماضی بنوسیم، اما زخم شهادت او هنوز زنده است و مانع می ‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۰۱:۲۳
محمد نیازی

یکی از شایعات جالبی که این‌روزها بر سر زبان‌هاست و در فضای مجازی (که عنانش از دست حاکمیت خارج شده) دهان به دهان می‌چرخد، «تاراج چینی» است.

واگذاری جزیره کیش به چینی‌ها، واگذاری بنادر مهم و استراتژیک جنوب به چین، حفاظت ارتش چین از این بنادر در آینده، امتیازات ترکمنچای گونه در قرارداد راهبردی 25 ساله ایران و چین!

مسیر شایعات هم به‌گونه‌ای تصویرسازی می‌شود که گویی ما در همه‌ این‌سال‌ها دست دوستی به چین داده‌ایم و اکنون چشم‌بادامی‌های خبیث و فرصت طلب، می‌خواهند از حسن نیت و دست‌دوستی ما سوء‌استفاده کنند و اقتصاد ما را به یغما ببرند! جالب آن‌که  برخی از اهل فکر و فرهنگ حزب‌الهی هم ریشه‌شناسی علمی و فلسفی کرده‌اند این حسن نیت ایرانی‌ها و خبث طینت چینی‌ها را!

این‌که رابطه سیاسی و اقتصادی ایران و چین چگونه پیشرفته است و این که ماهیت قرارداد اخیر چیست،  محل سوال این نوشته نیست؛

اما فریب رسانه‌ای که غربزدگان (سیاستمدار و روشنفکر) که مطرح می‌کنند و خوراک خوبی برای شبکه‌های مجازی ضد انقلاب هم می‌شود، این است:

ما به شرق رو کرده‌ایم و شرق (چین و روسیه) خطرناکند!

فعلا با بخش دوم این گزاره کاری ندارم. هر چند معتقدم در فضای بین‌الملل، دوستی‌ها و دشمنی‌ها راهبردی (نه اعتقادی و مکتبی) مادام‌العمر نیستند و تابع زمان و مکان و منافعند و دوستی با چین و روسیه هم از این قاعده مستثنا نیست، و نیز اعتقاد دارم که هیچ دولتی هنوز به سطح هژمونی و قدرت امپریالیستی ایالات متحده نرسیده است و ‌همچنین هیچ حکومتی در تاریخ ایران بیش از آمریکا به ایران و منافعش ضربه نزده است، اما بد نیست، قسمت اول گزاره فریب‌ رسانه‌ای این روزها را بررسی کنیم: ما به شرق رو کرده‌ایم!

نه حافظه شخصی و زیسته من، و نه خبرها و اطلاعات جراید و رسانه‌ها و نه اسناد و مدارک سیاسی و اقتصادی، این گزاره عوامفریبانه را تایید نمی‌کند! پارادایم و کنش سیاسی ما هیچگاه در سال‌های بعد از انقلاب رو به شرق نبوده است! (درست یا غلط!)

در دهه 60، اقتضای انقلاب اسلامی و نظام نوپای اسلام‌گرای ما بود که از بلوک شرق (شوروی و چین) دوری کنیم. ما هم با ایدئولوژی الحادی و کمونیستی‌شان تضاد داشتیم و هم بلوک شرق (به ویژه شوروی) حامی صدام در جنگ تحمیلی بود. برای چین هم که تازه بعد از مرگ مائو، سیاست درهای گشوده به جهان را آغاز کرده بود، ایران ایدئولوژیک و متلاطم جذابیت کمی داشت.

در دهه 70، آغاز عصر سازندگی و دوران ریاست جمهوری مرحوم رفسنجانی، هم بنا شد ژاپن اسلامی شویم. ژاپن نماد تمام خوبی‌ها غرب بود که در شرق متجلی شده بود. پس در در شرق بنا شد با ژاپن و یا مالزی و کشورهای جنوب شرق و شرقی مثل کره جنوبی نزدیک شویم. یادمان این نزدیکی شد، ورود کره‌ای ها به بازار خودرو ایران و یادگار آن‌سال‌ها شد پراید.

از اواسط دهه 70 و ابتدای دهه 80. آغاز دوره اصلاحات، ما به این نتیجه رسیدیم که به‌جای مدرنیته اسلامی (ژاپن اسلامی) بهتر است سراغ جنس‌های اصل مدرنیته برویم! پس راهبرد اقتصادی مان شد دوستی و عقد قرارداد با اتحادیه اروپا. یادگار آن دوره هم ورود پژو و فن‌آوری‌های نسل‌های عقب‌تر اروپایی به صنعت ما بود. در سطح سیاسی هم تلاش کردیم به جنس اصلِ اصل یعنی آمریکا در قالب عضویت در نهادهای بین‌المللی آمریکامحور (بانک جهانی و صندوق بین‌الملی پول) نزدیک شویم.

از ابتدای دهه 90 هم کلاً بی‌خیال هرگونه واسطه‌ نهادی و اقتصادی و سیاسی شدیم و تلاش کردیم یک راست برویم سراغ خود کدخدا! راهی که منتهی شد به برجام و فرجام سیاهش.

فقط گسست کوچکی در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، ایجاد شد و تا حدی در سطح بدنه‌ میانه (نه سطح کلان) فعالان سیاسی و اقتصادی و باز هم بیشتر توسط تجار و بازرگانان سنتی (و نه به‌طور سیستماتیک و نهادمند) به تجارت سطح خرد با چین روی آوردیم، پس از شدت گرفتن تحریم‌ها، البته سیاستمداران و نهادهای سیاسی هم بالاجبار و ناگزیر برای تأمین کالا و پیشبرد طرح‌های زمین‌مانده اروپایی‌ها به چین اقبال نشان دادند.

راستش را بخواهید در همه این سال‌هایی که اخبار اشغال بازار و اقتصاد و سیاست ایران توسط چینی‌ها در بوق و کرونا می‌شد، ما نه تنها دلمان، بلکه دستمان هم در دست غرب بوده است، البته چینی‌های فرصت‌طلب‌ هم محتاطانه و عاقلانه، فاصله منطقی‌ شان با دوست‌ غربزده‌شان - به دلیل غیرقابل اعتماد بودن و نیز دوری ‌گزینی ذاتی چینی‌ها از حکومت‌های ایدئولوژیک و حامی نهضت‌های اسلامی- را حفظ کردند. نشان به نشان این‌که مهم‌ترین پروژه و سرمایه‌گذاری چینی‌ها در همه این سال‌ها شد پروژه‌های کوچک تکمیل مترو تهران و اتوبان شمال و مهم‌ترین کنش سیاسی شان هم شد، رای‌ مثبت چین به قطعنامه 1803 (محکومیت برنامه هسته‌ای ایران) و تعدیل فضا و مخالفت رسانه‌ای و نه حقوقی با سایر قطعنامه و قراردهای ضدایرانی، آمریکا علیه ایران. به خصوص که منافع اقتصادی چین در ایالات متحده (دوران اوباما) روز به روز گسترد‌تر می‌شد.

درست است؛ چینی‌ها فرصت طلب هستند و اهل چرتکه و حساب و کتاب. اما جمهوری اسلامی هم هیچگاه به‌طور جدی به شرق رو نکرده است.

و باز هم درست است که چینی‌ها در شاخ آفریقا و کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا، هم بندر خریده‌اند (جیبوتی) و هم نیروی نظامی پیاده کرده‌اند و هم تلاش کرده‌اند امتیازات انحصاری طولانی مدت از دولت‌های محلی بگیرند.

اما در همین ایام، همین چینی‌ها در پاکستان و ترکیه سرمایه‌گذاری‌های میلیاردی در راستای اجرای جاده‌ ابریشم جدید انجام داده‌اند و سرمایه‌گذاری میلیارد دلاری انجام داده‌اند و بازی نسبتا پایاپای و برد- بردی را آغاز کرده‌اند.  (فقط کافی است تأسیسات و سرمایه‌گذاری نزدیک به 50 میلیارد دلاری چینی‌ها در پاکستان و بندر گوادر و جاده‌ نمادین و صعب‌العبور و توریستی سین کیانگ چین به پاکستان را ببینید.)

و جالب این که در همین ایام تحریم‌ها هم باز، ایران به‌جای نزدیک شدن به چین، با هند (شریک راهبردی آمریکا در منطقه) در بندر چابهار قرارداد بست!

حالا به نظر شما خنده‌دار نیست که در اوج تحریم‌های شدید و ناجوانمردانه و سخت آمریکا، ایران در چارچوب برنامه اقتصادی راه‌ ابریشم (یک جاده، یک کمربند) قرار است کمی به طور واقعی و سیستماتیک به شرق و چین رو کند، عده‌ای از تاراج چینی سخن می‌گویند! آن‌هم در شرایطی که در دوره ترامپ، روابط سیاسی و اقتصادی چین و آمریکا تضعیف شده است و چینی‌ها هم به دنبال شرکا و بازارهای جدید و پایدار هستند.

البته روشنفکران و سیاستمداران غربزده دائماً به ما یادآوری می کنند، که مباد جنایت چینی‌ها در ترور شهید سلیمانی و تحریم‌های فلج‌کننده نفت و غذا و دارو علیه مردم ایران را فراموش کنید!!! مراقب باشید.

 

پی نوشت:

این تأملات حاصل پژوهش و گفتگو و همیاری با دوست و برادر عزیزم اسماعیل فراهانی (پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی) در پروژه نقش ایران راه در راه ابریشم جدید چینی بود. در این چند ماهه مهم‌ترین چیزی که بنده و اسماعیل فراهانی فهمیدیم این بود: ما، در نهادهای علمی و سیاستگذاری مان، از چین جدید هیچ نمی دانیم . 

مقاله زیر هم حاصل این اندک مطالعه ما درباره چین جدید و نسبت ما با آن است: 

ایران چین جدید؛ افق گشایی کمربند - راه. دوره 2، شماره 1 - شماره پیاپی 5. خرداد 1401. صفحه 151-180. 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۰۵:۳۳
محمد نیازی

 

در این روزها تصاویر و فیلم‌های متعددی از نیایش‌های جمعی مردم جهان و مسلمانان در فضای مجازی منتشر شده است. مردم در ساعات خاصی قرار می‌گذارند و از کنار پنجره های خانه ها و مجتمع های مسکونی شان به تکبیر و تهلیل و نیایش و اظهار عجز به درگاه الهی برمی آیند!

(نمونه‌ای که در فضای مجازی بسیار دیده شد، فیلمی بود، از
تکبیر و دعای شبانه مردم در شهر فاس یا طنجه (مراکش) برای رفع بلای کرونا)

درباره این مناسک و دلایل عدم برگزاری آن در ایران نکاتی به ذهن بنده می‌رسد که در اینجا می‌نویسم:

الف) امروز اگر ما در ایران همچین مراسمی راه بیاندازیم، روشنفکرها و جامعه شناس نوباوه و تاریخ‌دانان پوزیتویست شروع خواهند کرد به حرافی که بله ما به "علم" پشت کرده ایم و چه و چه! اما اگر بخواهیم منصفانه و عاقلانه بنگریم، جای چنین مناسک جمعی در بحران کرونای ایران خالی است، چرا  برخی از مسئولان کشور ما در این بلای آسمانی فقط و فقط متوسل شده اند، به امامزادگان دکتر و متخصص و ساینتیست! الله اعلم!

 البته که باید کاملا و دقیقا بحث های علمی و بهداشتی و پزشکی و علی الخصوص "قرنطینه" رعایت شود، اما این گفتمان ”علم زدگی“ در ایران جایی برای دعا و ”استغاثه“ و اظهار عجز به درگاه الهی نگذاشته استمگر نه این است که وقتی بلای آسمانی نازل می شود باید متوجه حضرت حق شد. البته باز تاکید می کنم این به معنی تعطیل شدن عقل و تدبیر نیست.

ب) تا اینجای بحران کرونا می‌توانیم به جامعه مومنان و اقشار متدین ایران نمره عالی بدهیم؛
بحران کرونا آزمون خوبی بود برای واژه‌سازی‌ها و اصطلاح‌پردازی‌های بی‌مسما نظیر فربهی مناسکی و مانند آن. 

مسئولانه ترین رفتار را در رعایت قرنطینه و بهداشت و منع آمدوشد را از جماعت مذهبی دیدیم. حکومت جمهوری اسلامی هم در بخش‌های انتصابی و مذهبی‌اش عالی عمل کرد، تعطیلی آستان‌های معظم و مقدس و نیز نمازهای جمعه و جماعت و عزاداری‌ها و مولودی‌ها و حتی تشییع اموات. کارهایی که بعضاً در تاریخ تشیع بی سابقه بود و نیز اقداماتی چون آزادی بیش از ده هزار زندانی برای کاهش اپیدمی در زندان ها از سوی قوه قضائیه.

آن ها که دنبال خرده‌گیری هستند قطعاً به تجمع 40 تا 50 نفری مقابل آستان حضرت رضا سلام الله و آستانه حضرت معصومه (س) اشاره خواهند کرد، که این موارد خرد در یک جامعه 85 میلیونی و این تنوع فرهنگی و قومی، مذهبی، عقیدتی و سبک زندگی اصلاً به حساب نمی‌آید و قابلیت و استعداد تحلیل جامعه شناختی ندارد.البته فقره تشییع سردار شهید اسدالله زاده نیز هر چند خبط بزرگی بود، اما از تصاویر و قرائن حضور خودجوش مردمی دیده می‌شود.

اما در آخر؛ آن چه ما ایرانیان را رنج داد و کماکان رنج می‌دهد، مواجهه ما با یک شخص و دولت مسئولیت ناپذیر بوده و هست که تکالیفش در اجرای "قرنطینه ملی" را به گردن مردم انداخته است و وقیحانه اصل اقتدار ملی و انحصار منابع قدرت که از ضروریات دولت مدرن (با هر رویکرد لیبرال یا سوسیال) است نفی می‌کند.

در این بلای آسمانی من ایرانی تمنایی جز پذیرش مسئولیت مدنی دولت و نیز استغاثه و دعا از درگاه الهی و امام زمان (عج) ندارم.

دعا کنیم که بلا رفع شود. آمین یا رب العالمین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۲
محمد نیازی

چند نکته پیرامون فرقه طب اسلامی تبریزیان و بلوای کتاب‌‌سوزی

1. ظهور پدیده تبریزیان پیش از آن‌‌که معلول دعوای علمی بین طب مدرن و طب‌سنتی باشد، پیامد سیاستگذاری‌پزشکی در ایران است. مافیای پزشکی قرن نوزدهمی که در کشور ما شکل گرفته است، به عمده درمانگران و پژوهشگران متعهد و با سواد طب‌‌مکمل (اعم از طب سنتی، طب ایرانی و هندی و چینی و هومیوپاتی و نظایر آن) اجازه حیات اجتماعی و اقتصادی سالم نمی‌‌دهد. در این شرایط مهم‌‌ترین آسیبی که رخ می‌‌دهد شکل‌‌ نگرفتن یک صنف نظام‌‌مند و مبتنی بر قانون و شناسنامه‌‌دار است. که بتواند حلقه واسط بین بیماران و حاکمیت باشد.

2. مافیای‌‌ پزشکی شکل گرفته در ایران، از طرف دیگر باعث ناکارآمدی نظام ‌‌سلامت شده است و بالتبع مردم دردمند و بیماران را از پزشکان ناامید کرده و به هر جایگزینی برای کاهش آلام‌شان سوق داده است. در بدو امر اهمیت ندارد که این جایگزین از دارای چه ادبیات و گفتمانی است، مهم کارکرد است که باید تحقق پیدا کند. مهم این است که بتواند امیدی و آسایشی در دل بیماران و مردم گرفتار ایجاد کند. اما یک مکتب طبی هیچگاه در سطح درمان باقی نمی‌‌‌ماند و لاجرم به حوزه سبک زندگی تسری پیدا می‌کند. به‌‌تدریج درمانگران و اطبایی که بتوانند با زبان و ادبیات قابل فهم و بین‌‌الاذهانی صحبت کنند، بیشتر مورد توجه مردم قرار می‌‌گیرند و به زندگی رزمره مردم نیز وارد می‌شوند. هر چه درمانگر بتواند بین زمینه‌‌های فرهنگی و تاریخی مردم (دین و سنت و فرهنگ عامه) با آموزه‌‌ها و نسخه‌‌های طبی‌‌اش ارتباط بیشتری برقرار کند، توفیقش در جذب مخاطبان بیشتر خواهد بود.  

3. در شرایط کنونی ارتباط دادن فرقه طب‌‌اسلامی و اقدامات تبریزیان(سوزاندن کتاب هاریسون) با نهضت بومی‌‌سازی علم، با اهداف سیاسی صورت می‌گیرد. والا هیچ جریان انتقادی مدعی علم بومی و نقد علم مدرن، درصدد نفی کامل علوم رایج و فرقه سازی از سنت نبوده است. تبریزیان در واقع چهره کاریکاتوری است که مخالفان علم بومی دوست دارند آن را نتیجه گفتمان انتقادی علم‌‌بومی نشان دهند. گفتمانی که مورد تأیید و حمایت آشکار حاکمیت جمهوری اسلامی قرار دارد. پس چه بهتر که با یک تیر دو نشان زده شود. هم منافع این حوزه در دست پزشکان مدرن حفظ می‌شود و هم جمهوری اسلامی به ترویج افکار قرون وسطایی متهم خواهد شد.

4. یکی از مهم ترین دلایل انحرافی بودن جریان طب اسلامی و فرقه تبریزیان در انتساب درمان‌‌ها و گزاره‌‌های طبی‌‌شان، به قرآن و روایات ائمه اطهار، استفاده از آثار و کتب روسای فرقه‌‌ شیخیه ، به خصوص محمدکریم‌‌خان‌‌کرمانی است.

5. محمدکریم‌‌خان کرمانی رئیس شیخیه کرمان و از جانشینان شیخ احمد اَحسائی است. وی با طرح «رکن رابع» به عنوان اصول مذهب،  باعث بدعت در عقاید شیعه امامیه شده و مورد تکفیر و اعتراض علمای دوره قاجار قرار گرفت.(علمای بزرگی چون ملامحمد تقی برغانی  معروف به شهید ثالث و محمدجعفر استرآبادی، ملاآقا دربندی، سیدابراهیم قزوینی، شریف العلماء مازندرانی، شیخ محمدحسین صاحب فصول و شیخ محمدحسن صاحب جواهر حکم تکفیر احسایی را تأیید نمودند)  او با ترکیب اخباری‌‌گری و صوفی‌‌گری به خلق آراء جدید درباره مذهب حقه تشییع پرداخت. نظیر «معاد هور قلیایی»که با مسلمات شریعت در تضاد بود.

 6. محمدکریم‌‌خان کرمانی دو کتاب در طب نوشته است،  با عنوان «حقائق‌‌الطب و جوامع العلاج» و «دقائق‌‌العلاج». او در این دو کتاب سعی کرده است با اتکا به احادیث و دانش و فنونی چون کیمیا، پزشکی متمایزی از طب سنتی زمان خود را پایه گذاری کند و به آن نسبت طب اسلامی داده است. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۴۱
محمد نیازی

یک حرکت جهانی

   از ماه‌های قبل جمعی از گروه‌های حامی مردم فلسطین از  سراسر دنیا به مناسبت گرامیداشت روز زمین در سی ماه مارس (۱۲ فروردین) در مخالفت با زمین‌های مصادره‌شده فلسطینیان از سوی رژیم صهیونیستی کاروان‌هایی تحت عنوان «کاروان جهانی الی بیت المقدس (المسیره العالمیه الی القدس)» از گوشه و کنار جهان تشکیل دادند و ۳۰ مارس سال ۲۰۱۲ (۱۲ فروردین ۹۱) از اقصی نقاط جهان، خود را به نزدیک ترین نقطه ممکن به شهر بیت المقدس رساندند تا ندای مظلومیت مردم فلسطین را به گوش جهانیان برسانند و خشم و انزجار آزادی‌خواهان جهان را از  اقدامات جنایتکارانه رژیم اشغالگر قدس نشان دهند.

ایران؛ جایی مثل همه جا

   اعضای این کاروان‌ها از چهار قاره دنیا و  از سه مسیر مختلف خود را به مرزهای سرزمین‌های اشغالی رساندند. آن ها در طول مسیر با عبور از کشورهای مختلف سعی کردند فعالان و گروه‌های حامی مردم فلسطین را در با خود همراه کنند. شاخه آسیایی کاروان که حرکت خود را از هندوستان(دهلی‌نو) شروع کرده بود، با عبور از پاکستان، ایران و ترکیه، خود را به لبنان و مرزهای اسرائیل غاصب رساندند. در میان کشورهای استقبال کننده از کاروان الی بیت المقدس چه در شاخه آسیایی و چه در سایر مسیرهای آن مهمترین کشوری که پیش‌بینی می‌شد، بیشترین استقبال و همراهی را از سوی مردم و مسئولین آن کشور با اعضای کاروان به عمل بیایید، ایران بود. زیرا از یک سو ستاد مرکزی و هماهنگ‌کننده فعالیت‌های کاروان در ایران بود و از سوی دیگر و البته مهم‌تر این بود که در میان کشورهای استقبال‌کننده، ایران تنها کشوری بود که دولت و ملت آن در نفی اسرائیل و حمایت از آرمان آزادی قدس هم‌صدا بودند.

   پیش‌بینی ها در مورد ایران هر چند خالی از واقعیت نبود، اما همه‌ی آن چیزی نبود که انتظار تحقق آن می‌رفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۲۲:۱۷
محمد نیازی

عماد فرزند سه ساله ام او را اینگونه می شناسد. از دیروز که بُهت و اشک و خَشم پدر و مادرش را دیده است، تنها توضیح معقول و قابل فهمی که توانستهام برایش بدهم، همین بوده است: عمو قاسم؛ دوست عمو عماد (مغنیه) را دشمن های بد (آمریکا) شهید کردند.

آخر مادرش او را به یاد دیگر شهید مقاومت عماد مغنیه، "عماد" نام گذاشته است.

در فرهنگ ما نام عمو، یکی از مظاهر "جوانمردی" و "فتوت" است و اسطوره اش "ابوالفضل العباس بن علی علیه السلام" است.

فرزندانم را با عشق این عموهای جوانمرد، بزرگ می کنم و با بغض قاتلان آن ها!

انشاالله.

مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا

احزاب آیه 23

بعدالتحریر:

عموهای جوانمرد در بستر نمی میرند!

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۵
محمد نیازی

مطالعه موردی نامه خسروان اثر جلال الدین میرزا قاجار

 

نخستین تأثیر و تاثرات از گفتمان ملی گرایی و تلاش برای صورت‌بندی تاریخ متناسب با آن، از اواسط سلسله قاجار (اوایل دوره ناصری) در ایران شکل ‌گرفت. برای روشنفکران و تجددخواهان این دوره، ایدئولوژی ملی‌گرایی، یکی از مهم‌ترین سرچشمه‌ها و نشانه‌های قدرت دول اروپایی بود. جلال‌الدین میرزا، شاهزاده قاجاری از نخستین نویسندگان و مورخانی است که بازنویسی تاریخ ایران مبتنی بر منابع جدید و با رویکرد باستان‌گرایانه را انجام می‌دهد. مهم‌ترین اثر وی کتاب «نامه خسروان» به خوبی انگیزش‌های ایدئولوژیک و سیاسی نویسنده در بازپردازی خیال‌گونه گذشته با اتکا به متون زرتشتیان هند را نشان می‌دهد. علاوه بر این مهم‌ترین دلالت فرامتنی در تدوین نامه خسروان القای اندیشه‌های باستان‌گرایانه و ایران ستایانه از طریق منورالفکری اولیه به جلال‌الدین میرزاست. نامه خسروان به تقلید از شاهنامه، سعی در احیای زندگی و رسوم و سنت‌های شاهان اساطیری ایران دارد و تلاش می‌کند، چون شاهنامه به دانش ضمنی و عامیانه مردم ایران از گذشته وارد شود تا مفاهیم ملی‌گرایانه در اذهان مردم ایران نهادینه کند؛ مهم‌ترین انگاره‌های ایدئولوژیکی که از ایران باستان در نامه خسروان بازنمایی می‌شود، عبارتند از: الف) تغییر مبدأ تاریخ‌نگاری هزارساله ایرانی و در حاشیه قرار گرفتن سراسر تاریخ ایران اسلامی ب) برجسته کردن دوره ایران باستان به عنوان عصر طلایی ملت ایران ج) برجسته سازی قوم گرایی ایرانی و سره گرایی پارسی د) معرفی تجدد اروپایی به عنوان ادامه ایران باستان ه) جعل تاریخ از طریق اتیمولوژی و) طبیعی و بزرگ جلوه دادن تاریخ ملی.

 

این مقاله در  دوفصل‌نامه علمی و پژوهشی تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا (دوره 29، شماره 23، بهار و تابستان 1398) منتشر شده است. 

نویسندگان:

محمد نیازی (دانشجوی تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

محمد امیر احمدزاده (استادیار گروه تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۸ ، ۰۰:۱۱
محمد نیازی

دوره قاجار یکی ازمقاطع مهم تاریخ ایران به لحاظ حضور اجتماعی و سیاسی زنان محسوب می شود. یکی از ویژگی های این عصر، وجود حرمخانه یا حرمسرا در دربار پادشاهان قاجار و پررنگ شدن نقش زنان در برخی از مقاطع در امور سیاسی کشور است. آنچه در این پژوهش به آن خواهیم پرداخت این است که اساساً نقش سیاسی مادران، همسران و دختران شاهانِ قاجار (آقامحمدخان، فتحعلیشاه، محمدشاه) در دربار و حرمسرای شاهی چه بوده است و آن‏ها چگونه و تا چه حد در امور سیاسی کشور دخالت داشته اند؟ دستاورد تحقیق نشان می دهد که در این دوره، زنان حرمسرا و درباری، نقش خود را به طور مستقیم و در خلال اقدامات سیاسی مانند مسئله جانشینی شاهان، سیاست نزدیکی به امرای قدرتمند، عقد قراردادها و همچنین تحت نفوذ در آوردن حکام متمرد به خوبی ایفا کردند. آنان در عزل و نصب صدراعظم ها و مردان سیاسی عهد قاجار بسیار مؤثر بودند. همچنین شاهدخت های قاجاری از طریق ازدواج با حکام و مقامات دولتی، روحانی و سایر مقام های بلندپایه روز به روز بر دامنه نفوذ خود می افزودند. از سویی شفاعت و میانجی گری این زنان پیرامون مجرمان و مقصران به ویژه از طبقات بالای جامعه و خود دربار هم در تغییر رأی شاهان مؤثر بوده است. در دورانی چون عصر ناصرالدین شاه نیز نمی توان نقش اساسی مهدعلیا (مادرشاه) را در تحولات و رویدادهای کشور نادیده گرفت که البته موضوع بحث ما نخواهد بود و تنها اشاره مختصری به آن خواهیم کرد. در واقع حضور زنان درباری و حرمسراها در حکومت قاجار و نزاع‏های سیاسی پیرامون یا با محوریت آن‏ها، بازتابی از ساخت سیاسی-قبیله‏ ای حکومت قاجار و ادامه فرهنگ عشیره ای قاجارها پس از تأسیس و توسعه حکومت‏شان بود.

منتشر شده در اولین همایش بین المللی تاریخ فرهنگ و تاریخ فرهنگی در ایران

محمدامیر احمدزاده (استادیار پژوهشگاه علوم انسانی)

خانم زینب شکوهی (کارشناسی ارشد ایران شناسی)

 محمد نیازی (دانشجوی دکترای تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی)

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۸ ، ۰۲:۲۶
محمد نیازی

به گزارش خبرنگار سامان کتاب داوران گروه تاریخ و تاریخ علم با بررسی مجموع ۱۶ کتاب به کار خود پایان دادند. داوران این گروه از مجموع داوری ۱۶ کتاب، پنج کتاب را در فهرست نامزدهای دریافت جایزه در گروه تاریخ و تاریخ علم قرار دادند.
 


اسامی کتاب‌های نامزد دریافت جایزه در  گروه تاریخ و تاریخ علم به شرح زیر است:

۱. عصایت را به میله‌های زندان بزن موسی؛ تألیف فرشته مرادی و حسن هوشمند از انتشارات مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.

۲. آدم ربایی در لیبی؛ تألیف مهدیه پالیزبان از انتشارات مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.

۳. بر روی پرتو نور؛ سرگذشت آلبرت انیشتین. مترجم: شهاب الدین عباسی از انتشارات نخستین.

۴. کمال الملک؛ تألیف جعفر توزنده جانی از انتشارات مؤسسه فرهنگی مدرسه برهان.

۵. سیره و سرگذشت امام موسی صدر؛ مترجم: مهدی سرحدی از انتشارات مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.

سازمان انتشارات و فن آوری آموزشی وزارت آموزش و پرورش، جشنواره کتاب رشد 

 

۱۱ آذر ۹۸ ، ۱۷:۲۳
محمد نیازی