تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

چکیده

سنت وقف یکی از امکان‌های نظام اجتماعی پیشامدرن و از جمله سازوکارهای مورد حمایت دین برای حضوری نهادمند در حوزه‌های مختلف اجتماعی بوده‌ است. بر این اساس، در شرایطی که تأمین مالی تعلیم و تربیت، تبلیغات اسلامی، بهداشت و درمان و ترویج فرهنگ و هنر از طریق بودجه‌های دولتی با چالش روبروست و زمینه برای تجاری‌سازی چنین حوزه‌هایی در حال مهیا شدن است، وقف به عنوان یک سنت دیرپای عقلایی، عام‌المنفعه و دینی بعضاً از سوی برخی گروه‌های مردم و کارشناسان به مثابه راهی در میانه خصوصی‌سازی و دولت‌گرایی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ راه پُر ابهامی که اگرچه قدیمی و نام‌آشناست، اما به تدریج اسم آن برجای مانده و رسم کهن آن به فراموشی سپرده شده است یا دست‌کم آگاهی عمومی چندانی پیرامون ابعاد و ماهیت آن وجود ندارد. از این‌رو، طرح مجدد وقف در فضای عمومی و نخبگانی، نیازمند شناخت ظرفیت‌ها و چالش‌های این سنت- به‌ویژه در دوره شکوفایی آن- است. بازخوانی تاریخ اجتماعی وقف در تمدن اسلامی- ایرانی نشانه‌های روشنی از وجود یک ظرفیت و زیرساخت اجتماعی و معرفتی با جهت‌گیری بومی را به آحاد مردم، اهالی فرهنگ و سیاستگذاران نوید می‌دهد. وقف در نظام دانایی جهان اسلام، سنتی ضد تکاثر ثروت و در راستای بهبود رفاه و معیشت مسلمانان بوده است. به تبع همین نکته، عمده موقوفات صدر اسلام سرپناهی برای زاهدان و فقرا بوده‌اند. استعداد بالقوه سنت وقف در جمع نیات شخصی و منافع جمعی، سبب شده است که وقف در میان احکام مشابه فقه اسلامی- نظیر انفاق و صدقه- جایگاه منحصر به فردی پیدا کند. نظام اوقاف در قیاس با سایر احکام اقتصادی اسلام، تنوع ذی‌نفعان و برآورده‌شدن نیازهای متکثر اجتماعی توسط موقوفات را سبب شده است؛ نکته‌ای که وقف را در عالم اسلامی- ایرانی در جایگاه ممتازی قرار داده است. در این صورت‌بندی از ماهیت نظام اوقاف می‌توان گفت که وقف در عین هم‌سویی کلی و جزئی با اهداف شارع و حکومت اسلامی، حوزه اختیار و عمل فراوانی را برای واقف قائل شده است. تاریخ اجتماعی- تمدنی وقف به ما نشان می‌دهد که وقف می‌تواند در عین مردمی بودن، به هدف‌گذاری و جهت‌دهی سیاسی و اعتقادی در فرهنگ عمومی نیز کمک کند. شاهد این مدعا، دو مقطع از تاریخ ایران اسلامی است: عصر طلایی تمدن مسلمین (آل‌بویه و سلجوقیان) و عصر تشکیل دولت ایرانی شیعی (صفویه). در هر دو دوره، نظام اوقاف در عین عاملیت برای بسط نوع خاصی از اندیشه دینی و سیاسی، خصلتی مردم‌گرایانه و فراگیر داشته است. روندها و الگوهای پایدار فرهنگی که می‌توانیم از نظام وقف در این دوره‌ها استخراج کنیم عبارتند از: 1. نهاد وقف عامل توسعه اجتماعی- اقتصادی جامعه و فضیلت‌های متأثر از اندیشه دینی بوده است. 2. نظام وقف و موقوفات در دوره اعتلای فرهنگ ایرانی هم‌زمان معنابخشی و کارآمدی را برای جهان اجتماعی به ارمغان آورده‌اند.3. موقوفات در بطن نظام اجتماعی پیشامدرن اموری نظیر بقاء خانواده گسترده، توسعه شهری، گسترش آموزش عمومی و تخصصی، تعدیل ثروت و مشروعیت بخشی سیاسی را موجب شده‌اند. 4. با شکل‌گیری دولت مدرن و بسط اندیشه تجدد در دوره معاصر تلاش شده است تا وقف به ایفای نقش و کارکرد‌های دینی و آئینی محدود شده و ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن نفی و سلب شود.

 

پی نوشت:

این گزارش پژوهشی بخش نخست از یک طرح پژوهشی دراز دامن در حوزه سیاستگذاری وقف است که به سفارش «دفتر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی» و با راهبری و هدایت دوست عزیز و فرهیخته ام اسماعیل فراهانی (کارشناس و معاون دفتر فرهنگی) تألیف شده است.

متن کامل این پژوهش را در سایت کتابخانه فارابی (ملاحظات سیاستگذاری وقف در ایران؛ 1. سیر تحول نهاد وقف در ایران اسلامی تا پیش از نهضت مشروطه، شماره پیاپی 16701، منتشر شده در تاریخ 98/8/14) مطالعه بفرمایید. 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۸ ، ۲۱:۰۰
محمد نیازی

(تحلیل  جامعه‌شناختی فرایند شکل‌گیری فرقه شیخیه)

چکیده

مکتب شیخیه، اندیشه‌ای است که در سال‌های ابتدایی عصر قاجار ظهور می‌کند و بر دو ستون اخباریگری و تصوف استوارشده  است. این اندیشه اگرچه در ابتدا توسط شیخ احمد اَحسائی، به‌عنوان دریافتی باطنی و عرفانی از مذهب رسمی تشیع در کنار سایر مکاتب فقهی، کلامی و عرفانی و فلسفی تشیع مطرح می‌شود، اما به‌تدریج بر اثر شیوه اجتماعی طرح عقایدش به فرقه تبدیل می‌شود. هرچند غالباً تلاش شده است این تحول به مواضع کلامی و صحت‌وسقم آن‌ها در نسبت با متون دینی شیعه امامیه نسبت داده شود، در این مقاله سعی کرده‌ایم، تطور ایشان از مکتب به فرقه را، از منظر نقشِ فرم‌های ساخت‌یابی اجتماعی موردمطالعه قرار داده و سازوکارهای آن را مورد واکاوی قرار دهیم. سؤال ما این بوده است: چه سازوکار اجتماعی عقاید و سیره عملی شیخیه را مهیای تحول از مکتب به فرقه کرده است؟ به عبارت دیگر جایگاه دیالکتیک بین نظر و عمل در شکل‌گیری یک سازمان اجتماعی دینی چگونه بوده است؟ به نتایج فوق رسیده‌ایم: شیخی‌ها از سه سازوکار عمده در صورت‌بندی عقایدشان برای نیل به شکل اجتماعی فرقه استفاده می‌کردند؛ نخست؛ آشنایی‌زدایی، دوم؛ ترسیم و ترکیب مجدد هندسه عقاید کهن، سوم؛ تمایز گذاری و مرزبندی مبتنی بر رهبری کاریزماتیک و فردگرایانه.

 

پی نوشت:

ایده اولیه و بنیادی این مقاله را دوست فاضل و اندیشمندم سید حسین شهرستانی در مقاله «فرقه در برابر مکتب» منتشر شده در ماهنامه سیاسی – فرهنگی پنجره شماره 71 مطرح کردند.

این مقاله در مجله انجمن جامعه شناسی ایران (شماره 2، دوره 19، تابستان 97)  منتشر شده است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۶:۵۲
محمد نیازی

 

پیشتر می گفتند چرا اینقدر به ”راهپیمایی“ اربعین توجه می کنید، این  مراسم یک سنت عراقی است و چرا جمهوری اسلامی آن را به عنوان یک سنت دینی بین مردم تبلیغ می‌کند!

بعدتر می گفتند و می‌گویند چرا اینقدر امکانات و موکب‌ های دولتی و حکومتی در ایران و عراق ایجاد می‌کنید، با این کار سنت اربعین را دولت زده و حکومتی می کنید!

امروز می گویند این شور و این حماسه اربعین را می بینی، همه اش کار مردم است، این موکب ها، این پذیرایی ها، این برو و بیا ها همه اش شور و شعور مردمی است!

می گویند، چرا مناسک سازی می‌کنید (راپیمایی به سوی حرم  حضرت عبدالعظیم حسنی و حضرت معصومه (س) یعنی چی؟ جامانده یعنی چه؟ پویش جاماندگان برای چیست؟ حکومت از اعتقادات مردم سوء استفاده سیاسی می‌کند!

من این سوالات را اگر از جانب بچه های انقلابی مطرح شود، به تفکر و ایدئولوژی انقلابی و جنبشی ”بی‌سر” و ”بی تاریخ“ نسبت می‌دهم! انقلابی‌هایی که از امام خمینی (ره) فقط امام 42 تا 57 را می فهمند و می‌ پسندند و تجربه نهضت خمینی 57 به بعد را داخل پرانتز می‌گذارند! جماعتی که از مرحوم شریعتی، فقط «تشیع علوی و تشیع صفوی» اش را می‌فهمند و می‌پسندند، اما سعی می‌کنند ”شیعه یک حزب تمام“ نبینند و نخوانند، تا از ضرورت وجود حکومت و دولت برای اقامه عدل و امر به معروف و نهی‌ از منکر  و تعظیم شعائر الله و آئین‌ها چیزی بشنوند!

برای این جماعت شیعه تو سری خور و اقلیت و فرقه‌ای و فاقد قدرت و زاهد، شیعه ایده‌آل تایپ است. از نظر این شبه جامعه شناسان که نه به واقعیت میدانی ارجاع می دهند و نه روایت های تاریخی، راهپمایی اربعین ایرانی یا کژکارکرد حضور دین در عرصه آئین و مناسک است و یا تبلور حضور توده ها در برابر نقش دولت و حاکمیت در اعتلای دین و مذهب.

این جماعت هر چه هستند و هر تفکری که دارند با تاریخ و تفکر عبرت آموز تاریخی بیگانه اند! از قضا آنها از دولت و انگاره دولت چیزی می  سازند که آرزو و آمال تجدد طلبان است؛ اگر دولت مدرنی برساخته شود که روبروی ملت تعریف شود، تنها راه علاج و چاره اش دموکراسی و حوزه عمومی و جامعه مدنی و آرمان آزادی است! (در حالی که در نگاه انقلابی امام خمینی و در طرح یگانگی دولت و ملت، امت هست و امام (ولایت فقیه) و امربه معروف و نهی از منکر جمعی و آرمان عدالت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۸ ، ۰۳:۴۷
محمد نیازی

 

اگر دموکراسی ‌های اروپایی را با جامعه مدنی، انتخابات، تحزب و اتحادیه‌های صنفی بشناسیم، رکن اصلی دموکراسی آمریکایی تسلط استبداد اکثریت و غلبه تمایلات عمومی بر خواسته‌های صنفی، طبقاتی و گروهی و حتی حزبی است.

تمایلات عمومی عرصه بروز و ظهور مصرف و سبک‌زندگی است. در این صورت از دموکراسی، آرمان‌های مدرنیته  از طریق زندگی روزمره پیگیری می‌شود. ورزش و به‌ویژه ورزش‌های جهانی شده همانند فوتبال مهم‌ترین آوردگاه ترویج دموکراسی در جهان هستند.

فوتبال( از طریق زندگی روزمره) هم به مانند دموکراسی نهادسازی می‌کند، اما دموکراسی که از طریق فوتبال به اجرا در می‌آید، به جای پیوند با دولت‌ - ملت ها، با جامعه جهانی و نهادهای بین‌المللی کار دارد. این دموکراسی قواعد اخلاقی و حقوق  و قوانین عمومی و حتی وجدان اجتماعی را از جریان جهانی شدن و نظام سلطه می‌گیرد.

حالا لختی مکث کنید و از این منظر وقایع اخیر همانند «حواشی فردوسی‌پور و برنامه 90» و «خصوصی‌سازی استقلال و پرسپولیس» و «ماجرای دختر آبی» و نظایر آن را مرور کنیم.

فوتبال چه چیز به زندگی جمعی ما اضافه کرده است؟ فوتبال و زندگی فوتبالی تمایلات و خواسته‌های عمومی را دامن زده است، که نخ تسبیح و سرررشته آن در دستان ما نیست. و این «ما» هم لزوما حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ایران نیست. مای فرهنگ و هویت ملی است. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۰۲
محمد نیازی

به نظر شما مهم ترین شباهت این دو سنخ یا گروه یا دسته از افراد با هم چیست؟ (امنیتی ها و توریست ها)

به نظر می رسد هر دو محافظه کاری ذاتی و اصولی دارند، که باعث می شود، ضمن درگیر نشدن با سوژه های که با آن تعامل می کنند، راه خود را به پیش ببرند و به مقاصدشان در صحنه و موقعیتی ناشناخته برسند!

یک امنیتی کارکشته و حرفه ای هیچگاه نباید به نحوی عمیق و هم دلانه با سوژه و تاریخ سوژه مورد تحقیق خود درگیر شود و یک گردشگر حرفه ای نیز، هرگز نباید با پدیده ها و فرهنگ ها و مناظر طبیعی و تاریخی جدید، آن چنان درگیر شود که او را زمین گیر کند و او پایبند دیار و سرزمین مشخصی شود و از ادامه سفر باز بماند.  همه پدیده های پیش رو عجیبند و ناشناخته و خطرناک و البته کشف ناشده!  این همه چیزی است که من از "فیلم سازی" خانم آبیار در "شبی که ماه کامل شد" می فهمم!

روایتی توریستی از حاشیه و متن زندگی خانوادگی یک عضو گروه تروریستی تکفیری، که از قضا "بلوچ" است و از قضا با برچسب جهاد اسلامی و مبارزه به ظلم و کشتار دست می زند.  

در فیلم خوش ریتم خانم آبیار، بلوچ خوب، بلوچ ضعیف و فلاکت زده و تقدیرگرا (مادر خانواده ریگی) بلوچ خاکستری، بلوچی رهاشده از سنت قومی و دینی(عبدالحمید عاشق پیشه و شاعر و لوازم آرایش فروش تا قبل از سفر به پاکستان) و بلوچ بد، تروریست مزدور و تکفیری(عبدالمالک ریگی) است.

فیلم پر است از دو قطبی هایی که قرار است تکلیف جنایتکاری به نام عبدالمالک ریگی را روشن کند:

عشق و تکفیر/ زندگی و مبارزه/ بلوچ خوب و بلوچ بد/ ظالم و مظلوم / محیط شهری و محیط قبایلی و قومی و ....

دو گانه ها البته داستان را به خوبی جلو می برند و سرنوشت شوم ریگی و جنایات او را بازگو می کنند، اما همه در سطح می مانند! و نتایج این در سطح ماندن تقویت ذهنیت کلیشه ای و شکاف اجتماعی بین قوم شریف بلوچ و جامعه ایرانی است.

هیچ شخصیتی از فیلم، نماینده واقعی مردم بلوچ نیست. بلوچ و بلوچستان در فیلم خانم آبیار "پوستری رنگارنگ، عجیب، ناشناخته و البته ترسناک و خشن است". متاسفانه هیچ شخصیت مثبت و کنشگری از قوم بلوچ در فیلم وجود ندارد. به گمانم تماشای فیلم در فضای خارج سیستان و بلوچستان، باعث همسان انگاری بلوچ و خشونت در ذهن مخاطبان ایرانی می شود.

پی نوشت:

 1.فیلم خانم آبیار، به لحاظ داستانی و تا حدی تکنیکی آنقدر پرکشش بود، که در تمام نمایش طولانی فیلم متوجه گذر مان نشدم.

2. دیدن این فیلم را به همراه خانواده توصیه نمی کنم!

3. من نقاد فیلم نیستم، اما فیلم هایی که تاریخ و فرهنگ ایران مرتبط باشد، می بینم، پس عبارت فیلم نوشت را جعل کردم، تا تاملات جامعه شناسانه و تاریخی ام را درباره فیلم های سینمایی که می بینم، به رشته تحریر درآورم.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۳۰
محمد نیازی

خاطره ای از یک دوست هراتی (روزی که بی پدر شدیم!)

تا به حال دقت کرده اید! جدای از دلایل سیاسی و نظامی و ژئوپلتیک و البته اقتصادی، جنگ زده های سوریه در ایران، حتی برای مدت کوتاه و موقت پذیرایی نشده اند! فی الواقع اگر  انقلاب اسلامی نشده بود و  امام_خمینی در این کشور نیامده بود، رفتار ما با برادران مسلمان و خویشاوندان ایرانی مان بسیار اسفناک تر از امروز بود. ما مهمان پذیر هستیم اما از چشم آبی های فرنگی!

از دوره پهلوی در گوش ما کرده اند که ایران یعنی همین نقشه گربه ای شکل و که تنها زبانش فارسی است و ریشه ما هم به کوروش و داریوش بر می گردد..

با این اوهام ناسیونالیستی خویشاوندان هرات، قندهار، کابل، کراچی، قفقاز، باکو و دوشنبه و اقوام تاجیک، کرد، عرب و افغان .... را از خود می رانیم و دو دستی در دامان امریکا و اسرائیل و ترکیه و عربستان و سلفی ها می گذاریم.

این نگاه شوونیستی ما که به همت تاریخ نگارانی چون کسروی و روشنفکران پهلوی اول و دوم نظیر نویسندگان مجلات ایرانشهر، کاوه و حلقه برلین در ما به وجود آمده است، تنها در سال های 57 تا 68 در جامعه و فرهنگ_عمومی ما کمرنگ شد. در سال های تحصیل در دانشگاه علامه، رفیق و هم دانشگاهی عزیزی از اهالی هرات داشتم، که خاطره ای جالب و قابل تأمل برایم نقل می کرد:

دوست عزیر ما می گفت؛ خانواده ما پس از شروع جنگ شوروی ها در افغانستان، از هرات به مشهد کوچ کردند. ما وضع مالی خوبی داشتیم و پدرم کسب و کار خوبی داشت و ما در مدارس ایرانی بدون هیچ تمایز و تبعیضی درس می خواندیم. یعنی فضای دهه شصت در ایران اینقدر گرم و انقلابی و برادرانه بود، که ما احساس نمی کردیم که اینجا هرات است یا مشهد.  

شاید باورتان نشود ، اما من با این حال که بچه بودم، روز رحلت امام خمینی (ره) و هفته های بعد از آن را به خوبی در ذهن دارم. واقعا ما مهاجران افغان حس کردیم که بی پدر شدیم!  

فضای آغاز دهه 70 و دوره سازندگی در ایران خیلی عرصه را برای ما تنگ تر کرد. مدارس ما جدا شد، برخوردها و رفتارها عوض شد، شرایط پس از جنگ و نیاز اقتصادی هم وطنان من باعث شده بود، به افغان ها تنها به عنوان نیروی کار اجرایی نگاه شود، نه مردم دوست و برادر!

از این رو با پایان جنگ با روس ها و امن تر شدن فضا، ما چون وضع اقتصادی خوبی داشتیم، با تمام خانواده به هرات بازگشتیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۲۲
محمد نیازی

به بهانه بازدید از مسجد و مدرسه و آب انبار سردار حسین خان قاجار

بر خلاف تصور غالب، دوره فتحعلی شاه قاجار، آغاز دوره ای نسبتا با ثبات در تاریخ ایران تا پیش از وقوع مشروطه است. دوره ای که پس از سال های فترت سقوط صفوی و روی کارآمدن نادر و سپس کریم خان زند و لشگرکشی ها گسترده آقامحمد خان قاجار برای تاسیس حکومت قاجاریه، شاهی پیدا شد، که توانست قریب به چهار دهه حکومت کند و تأسیسات زیربنایی و عمرانی وقفی زیادی در ایران توسط خود او و امرایش ایجاد شد.

فتحعلی شاه، به تکریم علمای اسلام همت گماشت و مدارس و مساجد و امامزاده های زیادی در دوره او وقف شد. که در طهران مهم ترین شان مسجد شاه ( مسجد امام فعلی) بازار است.

دو مدرسه علمیه مهم از دوره فتحعلی شاه در قزوین به یادگار مانده است. که نشان از رونق علوم دینی در اوایل عصر قاجار در قزوین است.

مدرسه علمیه سردار و مسجد و مدرسه صالحیه از آن جمله اند؛

مدرسه علمیه صالحیه توسط ملا محمد صالح برغانی (برادر ملامحمد تقی برغانی، شهید ثالث) بنا شده است و مدرسه علمیه سردار توسط سردار حسین خان قاجار قوانلو حاکم قزوین ساخته شده است.

سردار حسین خان خدمات زیادی به فتحعلی شاه قاجار داشته است که ازاو چهره ای فاتح در دوره قاجار ساخته است. او در ابتدای حکومت شاه، مأمور سرکوبی شورش های داخلی بود و هم چنین دلاوری ها و فتوحاتی را در جریان جنگ های ایران و روس و جنگ با عثمانی از خود نشان داد.

از سردار محمدحسین خان قاجار و برادرش محمدحسن خان قاجار دو آب انبار بزرگ و یک مسجد نیز به یادگار مانده است.

پی نوشت:

 چهره زشت شاه زنباره و هوسران و ضعیف النفس فتحعلی شاه، شاید ریشه های تاریخی و واقعی هم داشته باشد، اما بیشتر برساخت و محصول لجن مالی تاریخ قاجاری، در دوره پهلوی است. حرمسرای فتحعلی شاه، تلاش یک شاه جوان برای ایجاد یک خانواده بزرگ و گسترده و طبقه ای نوین از شاهزادگان و وابستگان قاجاری برای اداره ایران است. او اگر نمی توانست چنین طایفه گسترده ای ایجاد کند، به سرنوشت نادرشاه افشار و کریم خان زند گرفتار می شد، که حکومتشان نه ریشه ای اعتقادی چون صفویان داشت و نه عشیره بزرگی برای حکمرانی. حرمسرای قاجاری، را به خصوص در دوره فتحعلی شاه باید ایده سیاسی برای حکومتداری دانست، تا نیاز خاقان قجری به خفت و خیز!

توجه فتحعلی شاه به دین، چنان بود که در دوران او طریقت های صوفیانه چون شیخیه و نعمت اللهی نیز رونق گرفتند. گرایشی که متاسفانه در دوره های بعد، با دستکاری استعمارگران، به بددینی و فرق ضاله ای چون بابیت و بهائیت ختم شد.

پی نویس:

خفت و خیز: معادل امر جنسی در شاهنامه فردوسی

محمد نیازی 

ششم فروردین 98 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۱۶
محمد نیازی

 

چکیده

در این گزارش پس از بررسی تاریخی- تطبیقی «سربازی» قبل و بعد از ظهور دولت- ملت‌های مدرن، به موضوع جهاد در اسلام پرداختیم. آسیب‌شناسی صورت کنونی خدمت وظیفه عمومی در خلال نیازهای جدید و روح جهاد، ما را به چهار رویکرد اصلی رهنمون گردید:  

1.بهبود مدیریت نیروی انسانی؛ کاهش شمار نیروهای غیررزمی نیروهای مسلح و به روز کردن سازمان‌های انتظامی و نظامی از لحاظ کیفیت نیروی انسانی؛

2.بهینه‌سازی فرآیند تخصیص و اشتغال سربازان وظیفه در یگان‌ها و واحدهای نظامی و انتظامی، متناسب با تخصص افراد و نیاز‌های دفاعی و جهادی کشور در زمان صلح؛

3.ارتقاء کیفیت زندگی سربازان و بهبود جایگاه اجتماعی ایشان

4.احیای تصویر جهادی سرباز؛

 

پی نوشت:

نویسنده مسئول: اسماعیل فراهانی 

نویسنده دوم: محمد نیازی 

گزارش پژوهشی فوق در سایت مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی کتابخانه فارابی، شماره پیاپی 13708، خرداد 1393 منتشر شده و قابل مطالعه است.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۰۳
محمد نیازی

 

چکیده

نظام وظیفه نخستین بار در چارچوب ارتش‌های پادشاهی و دولتهای مستقل از کلیسا در اروپای غربی تاسیس شد و توانست واسطه‌ای بین دولت و ملت در ابتدای مدرنیته و وسیله‌ای برای بسط نظامی‌گری حاکمان و سلاطین باشد. تقسیم‌کار اجتماعی و پیشرفت تکنیکی و صنعتی شدن در کنار هم سبب شد تا ارتشهای مدرن که از اولین نهاد بورکراتیک نیز به شمار می‌آمدند، شکل بگیرند. اما این پدیده که در غرب پس از مجموعۀ تحولات اندیشهای و اجتماعی پدید آمده بود، در ایران دورۀ پهلوی اول به عنوان بخشی از پروژه مدرن‌سازی و تثبیت حکومت استبدادی رضاخان شکل گرفت. بسط عناصر هویتِ ملی‌گرایانه و مطیع ساختن نیروهای سنتی جامعه ایران، در برابر استبداد مطلقه حکومت، از طریق آموزش‌ها و هنجارسازی عمومی و فراگیر یکی دیگر از کارکردها و کارویژه‌های ارتش و نظام خدمت اجباری، در کنار تأثیرات و خدمات سیاسی و نظامی دیگرش در تأسیس و ابقای حکومت پهلوی بود. نظام وظیفه در کنار خلع سلاح عمومی، به حکومت پهلوی اول این امکان را می‌داد تا با گسترش اقتدار نظامی پایه های حکومت خود را مستقر سازد. ایجاد ارتش یکپارچه و خدمت اجباری عمومی را باید یکی از اولین تلاش‌های سامانمند و همه جانبه برای خلق شهروندان نظام جدید مبتنی بر ایده دولت ملت در تاریخ ایران دانست.

 

 

پی نوشت:

نویسنده اول: محمد نیازی (دانشجوی دکتری علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

نویسنده دوم: دکتر وحید شالچی (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی علامه طباطبایی)

مقاله فوق در مجله جامعه شناسی تاریخی دانشگاه تربیت مدرس (دوره پنجم، شماره 2، پاییز و زمستان 92)  منتشر شده و قابل مطالعه است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۵۴
محمد نیازی

چرا با تحریم اسنپ مخالفم!

مگر رفتار اسنپ خلاف قاعده بازی است که حزب اللهی ها هم در آن مشارکت کردند!

1. اگر فردا مدیر اسنپ از راننده مظلوم عذرخواهی کند و به قوانین و پروتکل های مسافربری اش یک جمله بیافزاید، مشکل دوستان با اسنپ حل می شود، و آن جمله چیست، «لطفا حجاب اسلامی و قانونی را رعایت فرمایید»

2. با این نحو مطالبه گری، حزب اللهی ها را به یک گروه و فرقه با مطالبات فرهنگی و ملاحظات اجتماعی خاص تقلیل می دهید!

3. با این نحو عدالتخواهی، بین جامعه شکاف و گسل ایجاد می کنید و یا لااقل گسل های موجود را تعمیق می بخشید و عیان می کنید. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۳۹
محمد نیازی