تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

۲۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

"یکی از اهداف مهم انقلاب فرهنگی، ایجاد دگرگونی اساسی در دروس علوم انسانی دانشگاه ها بوده است و این امر، مستلزم بازنگری منابع درسی موجود و تدوین منابع مبنایی و علمی معتبر و مستند با درنظرگرفتن دیدگاه اسلامی در مبانی و مسائل این علوم است."

عبارات فوق مطلع «سخن سمت» است، که در قریب به اتفاق آثار منتشر شده این انتشارات آمده است. همان‏ طور که از این متن و نیز از کار ویژه‏ ای که برای سازمان سمت تعریف شده است برمی ‏‏آید، در طرح تحول علوم انسانی و برپایی دانشگاه اسلامی، تولید محتوا و متون مناسب برای تدریس در مراکز آموزش عالی از اهمیت فوق العاده‏ ای برخوردار است. در این نوشتار با بررسی اجمالی عناوین منتشر شده توسط گروه علوم اجتماعی سمت سعی خواهیم کرد، موفقیت یا عدم موفقیت و ایضاً رویکرد کلی این انتشارات در حوزه علوم اجتماعی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

به جرات و حتی بدون بازبینی دقیق همه‏ محتواهای تولید شده، می‏ توان گفت که انتشارات سمت در حوزه علوم اجتماعی نه تنها در جهت تدوین منابع برای تحول در علوم اجتماعی متعارف جامعه آکادمیک ایران و ایجاد مبناهایی برای علم اجتماعی بومی یا اسلامی گامی برنداشته است،  بلکه با  سیاست های غلط خود در ترجمه و تالیف آثار، باعث تثبیت فضای متصلب و ناکارآمد  فعلی نیز شده است. در همین راستا و با عنایت به عناوین منتشره می‏توان رویکرد های سمت را در حوزه علوم اجتماعی در محورهای زیر مورد انتقاد قرار داد:

منتشر شده در ماهنامه سوره اندیشه،  (2 صفحه - از 59 تا 60)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۳۱
محمد نیازی

 

غالباً در ایام کودکی بین بچه های هم سن و سال، بازی یا یک کُری خوانی معمول رواج دارد، که به گمانم یک تجربه همگانی از آن در بین ما موجود است. کودکی از کودکان هم ‏مدرسه‏‌ای یا هم محله ای، با ذوق و شوق و کلی آب و تاب از خرید یک وسیله جدید برای خانه یا خانواده خویش صحبت می‏ کند(فی ‏المثل خرید یک ماشین جدید توسط پدر خانواده) و سایر کودکان هم برای این که در مقابل او کم نیاورند و خود را کوچک یا شرمنده حس نکنند شروع می‌کنند، به خیال ‏بافی و داستان‏ سرایی در مورد این که پدر یا خانواده ایشان، آن چیز را به طریق اعلایش دارد و این تفاخر کودکانه تا جایی که یکی از ایشان به چیز بی نظیر تر و یا محیر العقول تری اشاره کند و دهان همه را ببندد ادامه می ‏یابد. نکته ‏ای که در این بازی کودکانه  وجود دارد، این است که کودکی که بازی را آغاز می کند با خبر یا پرسش‌اش یک دغدغه خاص را به سایر کودکان دیگر تحمیل می‏ کند و سایر کودکان تا آخر بازی مجبورند در طرح مسئله و با پیش‏فرض‏ های او بازی را پیش ‏ببرند. به گمانم رویکردهای فمینیستی هم در طرح دعاوی معرفت‌شناسانه و نیز راهبردهای عملی شان برای زنان تا حد زیادی از منطق این بازی رایج دوران کودکی ما و شما بهره می‌برند.

جنبش فمینیسم چه در زمان شکل ‏گیری و چه در سال‏ های‏ حیاتش تا به امروز، بیش از آن که یک پویش علمی با دغدغه ‏های حقیقت مدارانه یا معرفت شناسانه باشد بیشتر یک جنبش ایدئولوژیک با دل‏مشغولی ‏های عمل گرایانه اجتماعی و سیاسی بوده است. در واقع به اعتراف خود فمینیست ها آن ها از علایق شان برای اصلاح جامعه مردسالار به اصلاح شیوه‏ای حصول معرفت و نظام دانش روی آوردند. همان‏ طور که کرایب در کتاب بنیادهای فلسفی تفکر اجتماعی اشاره می‏کند: «طرفداران حق رای برای زنان و مردان حامی آنان مجبور بودند رویاروی خشونت و دشنام صریح، و نیز اشکال زیرکانه اعمال فشار بایستند، ولی یک جنبه‏ مبارزه در تمام این حوزه‏ ها نیاز به چالش با باورهای مردسالارانه درباره ماهیت زنان و جایگاه مناسب آنان در جامعه بود.»[1] پس شناسایی فمینیسم به عنوان یک تلاش برای احراز هویت جمعی زنانه در غرب از اهمیت زیادی در شناخت ماهیت نظام معرفتی و فهم مانیفست عملی‏‌شان، برخودار است. توجه به اولین اقدامات سیاسی و اجتماعی فعالان  این جنبش که در جهت دستیابی به حق رای و شرکت در انتخابات صورت پذیرفته است، خود حاکی از  این حقیقت است که این حرکت جریانی در جهت تثبیت نوعی از هویت اجتماعی متمایز برای زنان در جامعه‌‏ی نوظهور مدرن بوده است. در واقع در آغاز مدرنیته و با از دست رفتن بنیان‌های دینی دوره قرون وسطی و فروپاشی نظم کهن مفهوم جدیدی به نام جامعه شکل می‏گیرد و از آن پس لازم بود، تمامی عناصر انسانی و اجتماعی دوره ‏پیشین  در نظم نوین برای خود هویتی دیگرگون، دست و پا کنند تا از دل این سامان نوین حذف نشوند. در این راستا زنان هم چون کودکان، کارگران، صنعتگران و بسیاری دیگر از عناصر نظم اجتماعی کهن باید در جامعه جدید از خود باز تعریفی ارائه می‏دادند. در نتیجه شناخت زن به عنوان یک کنشگر اجتماعی و برخودار از هویت گروهی از ویژگی های جدایی ناپذیر و ماهوی این جنبش به شمار می رود.

از سوی دیگر تامل در دعاوی شناختی و روش شناسانه فمینیستی ما را با بخشی دیگر از هویت ایشان، که همانا هویت سلبی این جنبش است، آشنا می کند. با یک بررسی اجمالی می‏توان دریافت که فمینیست ها در عرصه شناخت انسانی هیچ دعوی اصیل و بی سابقه‌‏ای را مطرح نکرده اند. رویکردهای فمینیستی، نظیر فمینیسم مارکسیسیم، فمینیسم لیبرال، فمینیسم روانکاو، فمینیسم تجربی و ... می‌‏توان، صورت های زنانه شده جریان های اصلی معرفت در دو قرن حاضر محسوب کرد. برای نمونه فمینیست های تجربه گرا «... تصدیق می کنند که علم تصویر غلطی از زنان ارائه داده  و به آنان بی حرمتی کرده، ولی بر این باورند که این‏کار ذاتیِ علم نیست. بلکه این عمل پیامد ناتوانی علم مرد سالار در تبعیت از هنجارهای پژوهش علمی است: مسئله خود علم نیست، بلکه «علم بد» است.»[2] نقطه نظر ثابتی که به صورت پیش فرض بدیهی‌‏گرفته شده، در همه‏ این جریان‏ ها مشترک است، پاسخی سلبی و یا واژگون شده به طرح سوال هریک از رویکردهای اصلی معرفت‌ مدرن است. آن‏ها از طرح مسئله و چرایی سوالات هر مکتب پرسشی ندارند، بلکه تنها یادآور می‏‌شوند که پرسش های داده شده پرسش‏های درستی از نگاه زنانه نیستند.

از این روست که من منطق عمل این جنبش را بسیار به آن بازی ایام کودکی شبیه می‏بینم. فمینیست‏‌ها هیچ‏گاه طرح مسائل و انگاره های اصلی مدرنیته نظیر فردگرایی، سود محوری، عقلانیت و علم مدرن را به چالش نکشیده و نمی‏‌کشند، زیرا در یک نگاه درست و دقیق  پیدایش فمینیسم تنها با شکل‏‌گیری جامعه مدرن متکثرشده، میسر شده است. طرح ارزش‏ها و رویکردهای فمینیستی در جوامع دیگر به خصوص جوامع اسلامی مستلزم و متوقف بر پیدایی جامعه مدرن است.

اما آن چه بحث وگفتگو پیرامون فمینیسم و فعالان  آن را در جایی مثل ایران سخت و دشوار می کند، منازعات غلطی است که از سوی طرفداران و بعضا منتقدین آن طرح می‏شود و با طرح آن نه تنها نقد فمینیسم در جایگاه اصلی آن را دشوار می‏نماید، بلکه مسائل حقیقی زنان جامعه به محاق رفته و تصمیم‏گیری و سیاست‌گزاری درست برای ایشان را در جامعه‏‌ی مسلمانی چون جامعه ما، ناممکن می‏‌سازد. منازعاتی چون نگاه اسلام به عقل و اختیار زنان و یا توانایی زنان در کسب معارف علمی، در حوزه‏ی معرفت و نیز حقوق، تحصیلات و اشتغال زنان در حوزه‏ی عمل اجتماعی را می‏‌توان از این قبیل طرح دعاوی غلط دانست. به طور مثال مدعیان و منکران فمینیستی در ایران باید به این سوال پاسخ دهند چرا باید اسلام و معارف اسلامی از فقه و کلام تا فلسفه موضع خویش را در رابطه با «انگاره عقل زنانه» مشخص کنند، در حالی که معنا و جایگاه عقل در عالم جدید با مرتبه‏ آن در عالم ماقبل مدرن و خاصه دنیای اسلام بسیار متفاوت و از بیخ وبن دگرگون شده است. پس پاسخ به این سوال که آیا زنان و مردان در از قوه‏ یکسانی در کسب معارف عقلانی برخورداراند؟ هر چه که باشد در تخفیف یا تعالی شخصیت زن موثر نخواهد بود و تنها خاصیت طرح چنین مسائلی، فراموشی مسائل اصلی و حقیقی زن به عنوان انسان و مادر و همسر و راه‌حل و راهبردهای اسلام برای آن خواهد شد.  

   

 


[1].فلسفه علوم اجتماعی، یان کرایب، ترجمه شهناز مسمی پرست، محمود متحد، نشر آگه، صفحه 267

[2] . فلسفه علوم اجتماعی، یان کرایب، ترجمه شهناز مسمی پرست، محمود متحد، نشر آگه،صفحه 271

 

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۴۶
محمد نیازی

   وطن چگونه جایی است؟ آدم‏ها و چیزها در موطن‏شان چگونه هستند و با یکدیگر چه نسبتی دارند؟ پیشنهاد  می‏کنم برای پاسخ به این سوالات خیلی دور نرویم و در پی معانی اصطلاحی و مرسوم «وطن» بر نیاییم. به خودمان رجوع کنیم. هر یک از ما تجربه ‏‏هایی از زندگی روزمره داریم که در آن به گونه‏ای مفهوم وطن را درک کرده‏ایم و آن را به جان یافته ‏ایم. از میهن اسلامی و سرزمین باستانی، بوم و ولایت آباء و اجدادی گرفته تا خانه و خانواده‏ای که در آن سال‏ ها زندگی کرده‏ایم. در همه این وطن ها، گویی وجود مشترکی در میان هست که ما همه آن‏ها را (با وجود گستردگی و پراکندگی) به یک نام می‏خوانیم. نوعی وحدت؛ وحدتی که شاید بتوان از آن به «سکنی و قرار» تعبیر کرد.  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۲۵
محمد نیازی

 

«زندگی مِلک وقف است»

نادر ابراهیمی

   آدمی از دیرباز در این اندیشه بوده است که خود را جاودانه کند با کارها، سخنان، نوشته ‏ها، بناها و در یک کلام مآثرش و نیز مهمتر از همه با نام نیکش. از سنگ نوشته‏ های باستانی پادشاهان کهن تا مقابر و معابد و مساجدی که نامداران و ثروتمندان بنا کرده‏اند و تا دیوان‏‏ ها و تواریخی که به دستور سلاطین و در وصف حکومت‏هایشان نوشته می ‏شده و بسیاری دیگر از این قبیل، این مطلب را می  شود فهمید. کوروش که کشورگشایی می‏ کند و به سرزمین پارس باز می‏ گردد، شهر دلاوری ها و شجاعت ها و نیز وصف سیاست و کیاست‏ هایش در مرزهای فتح شده را بر سنگ نوشته ‏ای و لوحی حک می‏ کند. شاه جهان که در سوگ همسرش ممتاز محل بسیار اندوهگین شده است برای آن‏که نام او را جاودانه کند بنای مقبره ی باشکوه تاج محل را می‏گذارد و یا شاهرخ تیموری و گوهر شاد خاتون به شکرانه ی بلایی که از سرشان گذشته است در سپاس از حضرت ابوالحسن علی بن موسی رضا (ع) بنای مسجد باشکوهی را بر مزار ایشان می گذارند.

   این یادگارها و مواریث که آدمیان به امید جاودانگی از خویش به جای می‏گذارند تنها به بناها و یادبودها و فرمانروایان ختم نمی  شود. علامه امینی عمری برای جمع آوری حدیث غدیر می‏گذارد و الغدیر یادگار او می  شود. این جریان به خواص و اهل علم هم محدود نمی‏ ماند. برخی از پدر بزرگ ها و مادربزرگ های پیر من و شما هم وقتی به آخر عمر می‏رسند و یا در بستر احتضار می افتند، به غیر از مال و اموال سعی می ‏کنند فرزندان و نوادگان خویش را با جمله ای یا حکمتی یا سخنی که به نظر خویش، عصاره و افشره‏ی عمرشان است، بدرقه کند تا آنها هم این سخن را به نسل های پس از خود انتقال دهند و آن جمله یا حکمت می  شود میراث آن خانواده.

اما حکایت مآثر روزگار ما خود حکایتی دیگر است ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۳۷
محمد نیازی

 

 دکتر حسین کچویان در میان اساتید و پژوهشگران علوم اجتماعی ایران یک استثناء به شمار می‏ رود. او از سوی هر دو جناح فکری و سیاسی علوم اجتماعی متعارف ایرانی مورد هجمه قرار دارد. این هجوم، البته تا حد زیادی به راهی است که او به عنوان یک اندیشمند مسلمان در پیش گرفته است. کچویان از یک سو نقد ساختاری تجدد به عنوان یک نظام الهیاتی سکولار پی‏ گرفته است و از سوی دیگر بر احیای بنیان‏ های دینی و اسلامی در حیات اجتماعی ما تاکید می‏ کند. او همان‏ طور که بارها در مصاحبه ‏ها و مقالات و یادداشت‏ های به جای مانده از خویش تاکید کرده است، عمیقاً تجددستیز است. اما  این نگاه ضد تجددی او و نفی مدرنیته به این معنا نیست که او مسیر اندیشه خویش به هیچ اثباتی نمی ‏اندیشد. او از آن‏جایی که مدرنیته را با اجزای سازنده آن تعریف نمی‏کند، آن را یک دین و نظام فکری می ‏بیند که با هر نوع نظام دیگر، خاصه اسلام سر تضاد دارد. پس لاجرم بنا به همان آموزه‏ی توحیدی که اثبات حق را با نفی طاغوت شروع باید کرد، با نظام الهیاتی تجدد و دستگاه شریعتش‏؛ که همان علوم اجتماعی باشد، مخالفت می ‏ورزد. اما او همه‏ منظومه ‏فکری‏ اش را از نفی اعدا نمی‏ گیرد، او به معنای دقیق کلمه یک هویت‏ گرا ست. وی در سیر اندیشه ‏ی خویش پیاپی، ما را به بنیان‏ های قدسی حیات اجتماعی ارجاع می ‏دهد. او در جهت شناخت این بنیان‏ ها در جامعه ایران  به اسلام به عنوان مهم ترین و کانونی‏ ترین بخش هویت ایرانیان می ‏رسد. از این ‏رو  وی در همه تاملاتش پیرامون جامعه ایران درصدد این است که  گره‏‏ ها و پیوندهای ما را با اسلام نشان دهد و کتاب «هویت ما» را باید تبلور این نگاه دانست. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۱۷
محمد نیازی

اندیشیدن در زمانه عسرت 

اندیشیدن به پایان هر چیز پیوسته با تشویش ذهنی همراه است. حتی در تفکر به پایان پدیده ها و اموری که از آن رنج می بریم نیز، این تلاطم روحی دیده می شود، زیرا هر چند در نگاه نخست اندیشیدن به رهایی از آن امر رنج آور مثبت به نظر می رسد اما در ادامه ترس از تحقق نیافتن آن پایان می تواند ما را آزرده خاطر کند. تصور تبدیل اوضاع بسامان و منظم یا لااقل خوگرفته دیروزی به بی نظمی و یا صورت های جدیدی از نظم که برای ما نا مانوس است، می تواند منشا این ناآرامی درونی باشد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۰۱
محمد نیازی

یاد ادب


معمولا بین دوستان که جدایی پیش می آید، هیچ چیز بهتر از یک یادگاری یا یادبود نمی تواند دوران شیرین رفاقت را برای آن ها زنده کند، و چه چیز بهتر از کتاب. چندی پیش که از یک دوستان شفیق جدا می شدم، بنا بر سنت مالوف خواستم که کتابی به من بدهد و نام و نشان خود را در آن ثبت کند، تا با خواندن آن در ایام فرقت کامم را شیرین کنم. از شما چه پنهان کتاب دعایی بود، که مدام همراه دوست عزیز بود و در سفر و حضر آن را در کنار خود داشت و وقت و بی وقت نگاهی به آن می کرد، در دل گفتم چه خوب می‌شد، ایشان آن کتاب دعا را به من هدیه بدهد، تا هر ازگاهی و به مناسبتی، اگر ادعیه‌ای می‌خوانم یاد او کنم. او همه انگار حرف دل ما را، شنیده بود، سخاوتمندانه کتابی با نام «آداب  المریدین» را امضاء کرد و به من تقدیم کرد. چندی گذشت و ما از هم دور شدیم و من هم از روی عادت کتاب را گذاشتم در کتابخانه، تا در شب ها و روزهای عزیز آن را بخوانم. از قضا در یکی از شب های ماه مبارک رمضان، این کتاب را با خود به مسجد ومراسم شب قدر بردم، تا هم‌صدا، با سایر ذاکرین دعاهای این شب را زمزمه کنم. گمانم این بود که کتابی که هدیه گرفته بودم، باید گزیده ای باشد از کتاب «مفاتیح‌الجنان شیخ عباس قمی» و سایر کتب معروف ادعیه! اما از بخت بد آن شب من و بخت خوب من در شب‌های دیگر، آداب المریدین آن چیزی نبود که من انتظارش را داشتم. من که از کم توجهی و بی دقتی خود سخت ناراحت بودم، تصمیم گرفتم، همان شب عزیز، کمی در شاخ و برگ کتاب جستجو کنم و جبران این همه غفلت را به به جا بیاورم. پس از خواندن مقدمه، تازه دوزاری ام افتاد، که این کتاب نه یک گزیده برای دعاخوانی و زیارت خوانی است، بلکه  مقدمه‌ای است برای ورود پیداکردن و اهلیت در معنای دعا و ذکر. قطعا شیعیان و محبان اهل بیت علیهم‌السلام در طول حیات‌شان در مواقف مختلف زمانی و مکانی اذکار توصیه شده را قرائت کرده و می‌کنند. اما کمند کسانی که وقت خواندن زیارت جوشن کبیر و زیارت جامعه و دعای ندبه و دعای توسل و دعای زیارت و اذن ورود به حرم حضرت رضا سلام‌الله و امثالهم، به مقام آن دعا و آن لحظه وقوف پیدا کرده باشند. شاید این تصور من غلط باشد، اما به گمانم نمی‌شود هر روز و هر شام و در هنگام امور روزمره زندگی چون خواب و خوراک و نمازهای یومیه «ادب» را رعایت نکرد و یاد «او» نبود و به یکباره و در هنگامه زیارت و توسل، بتوان انسی با صاحبان این ادعیه پیدا کرد. کم کم بود که به راز و رمز موانست هر روزه دوستم به این کتاب پی بردم. کتاب آداب المریدین برگرفته از کتاب «مفتاح الفلاح شیخ بهایی» و توصیه علمای ربانی معاصر است و  به همت و کوشش استاد محمدتقی قیاض‌بخش برای یادآوری «ادب بندگی» در زندگی روزمره تدوین شده است. شما هم دست بگیرید، شاید مثل دوست ما گرفتارش شدید!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۴۳
محمد نیازی