فوتبال خود دموکراسی است!
اگر دموکراسی های اروپایی را با جامعه مدنی، انتخابات، تحزب و اتحادیههای صنفی بشناسیم، رکن اصلی دموکراسی آمریکایی تسلط استبداد اکثریت و غلبه تمایلات عمومی بر خواستههای صنفی، طبقاتی و گروهی و حتی حزبی است.
تمایلات عمومی عرصه بروز و ظهور مصرف و سبکزندگی است. در این صورت از دموکراسی، آرمانهای مدرنیته از طریق زندگی روزمره پیگیری میشود. ورزش و بهویژه ورزشهای جهانی شده همانند فوتبال مهمترین آوردگاه ترویج دموکراسی در جهان هستند.
فوتبال( از طریق زندگی روزمره) هم به مانند دموکراسی نهادسازی میکند، اما دموکراسی که از طریق فوتبال به اجرا در میآید، به جای پیوند با دولت - ملت ها، با جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی کار دارد. این دموکراسی قواعد اخلاقی و حقوق و قوانین عمومی و حتی وجدان اجتماعی را از جریان جهانی شدن و نظام سلطه میگیرد.
حالا لختی مکث کنید و از این منظر وقایع اخیر همانند «حواشی فردوسیپور و برنامه 90» و «خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس» و «ماجرای دختر آبی» و نظایر آن را مرور کنیم.
فوتبال چه چیز به زندگی جمعی ما اضافه کرده است؟ فوتبال و زندگی فوتبالی تمایلات و خواستههای عمومی را دامن زده است، که نخ تسبیح و سرررشته آن در دستان ما نیست. و این «ما» هم لزوما حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ایران نیست. مای فرهنگ و هویت ملی است.
اساسنامه فیفا به خوبی قواعد این زندگی جدید را ترسیم کرده است. مرور قواعدی که این اساسنامه برای فدراسیونهای عضو وضع کرده است، به خوبی نشان میدهد، در فوتبال به مثابه دموکراسی با چه بحرانهایی درگیر هستیم و با چه بحرانهایی در آینده نزدیک دست و پنجه نرم خواهیم کرد؛
اساسنامۀ فدراسیون ها باید اصول مدیریتی مناسب را رعایت کرده و به طور خاص، حداقل، باید دربردارندۀ مقررات مربوط به مسائل زیر باشد:
الف. بی طرفی در امور سیاسی و مذهبی؛
ب. منع کلیۀ اشکال تبعیض؛
ج. مستقل بودن و جلوگیری از هر نوع دخالت سیاسی؛
د. اطمینان حاصل شود که نهادهای قضایی مستقل هستند (تفکیک قوا)؛
ه. همۀ ذینفعان مرتبط باید نسبت به احترام به قوانین بازی، اصول وفاداری، صداقت، ورزشکاری و بازی جوانمردانه و همچنین قوانین، مقررات و تصمیمات فیفا باید با کنفدراسیون مربوطۀ توافق داشته باشند؛
و. همۀ ذینفعان مربوطه باید صلاحیت قضایی و اقتدار CAS و اولویت دادن به داوری به عنوان یک وسیله حل اختلاف را به رسمیت بشناسند؛
ز. فدراسیون های عضو برای تنظیم امور مربوط به داوری، مبارزه با دوپینگ، ثبت نام از بازیکنان، صدور مجوز باشگاهی، وضع اقدامات انضباطی، از جمله برای سوء رفتار اخلاقی واتخاذ اقدامات مورد نیاز برای حفاظت از یکپارچگی مسابقات ازمسئولیت اصلی برخوردارند؛
ح. توصیف نهادهای تصمیم گیر و صلاحیت آنها؛ ط. جلوگیری از تضاد منافع در تصمیم گیری؛
ی. نهادهای قانونگذاری باید مطابق با اصول دموکراسی نمایندگی و با توجه به اهمیت برابری جنسیتی در فوتبال باید تشکیل شوند؛ و
ک. ممیزی سالانه مستقل از حساب های مالی. (اساسنامه 2016 فیفا به نقل از سایت تابناک)
جریان ورود زنان به ورزشگاهها و مرگ دختر آبی اگر چه بخشی از «پروژه» رسانهای نظام سلطه و برای فشار به ایران در عرصههای حقوق بشری است و همچنین مستمسکی برای دولت اعتدالی و احزاب اصلاحطلب برای منحرف کردن اذهان مردم از مشکلات عینی و انضمامی کشور، اما در طولانی مدت بخشی از «پروسه» تغییر و نفوذ و سیطره فرهنگی غرب در ایران است. احتمالاَ ماجرا با عقبنشینی دولت در برابر تهدید فیفا و موج شبکههای اجتماعی (تهیج شده) به حضور کنترل شده و محدود زنان و سپس حضور عادی زنان در مسابقات ملی و باشگاهی ختم شود. اما بهطور حتم در این یک دو سه ماجرا متوقف نخواهد ماند و زندگی فوتبالی، تمام تلاشش را خواهد کرد «قانون اساسی فوتبال» را بر قانون و فرهنگ و ایدئولوژی ما مسلط گرداند.
اگر به مانیفست زندگی فوتبالی دقت کنید، گام بعدی، خصوصی سازی باشگاههای فوتبال و گام بعدی نفی هر گونه اعمال حاکمیت ارزشی و فرهنگی و تبلیغی (شما بخوانید دینی) در زمین فوتبال و گام بعدی مصونیت قضایی تخلفات فوتبالی و در حاشیه فوتبال، از محاکم داخلی(حق کاپیتولاسیون برای فیفا) و گام بعدی ... ، این قصه ته ندارد!
پی نوشت:
1. متعجبم از دوستان عدالتخواه و آرمانگرا که با سادهسازی سیاسی این رویدادها سعی دارند بگویند این واقعه، نمایشگر آسیبهای اجتماعی و مطالبات فرهنگی مردمی است، که توسط حاکمیت زمین مانده است و اگر نبودند برخی از این مسئولات فاسد که دختران و فرزندانشان در دیار ینگه دنیا مشغول عیاشی در ورزشگاه و دانشگاه و آموزشگاه و هکذا هستند (مقدمه صحیح)، الان این مطالبات دم دستی و به حق جامعه جوان و فوتبالی ما به سرعت توسط حاکمیت پاسخ داده میشد و ما سراغ مطالبات عمیقتر در سطح اقتصاد و سیاست و عدالت میرفتیم! (نتیجه گیری فاسد و غلط) خیر برادر ارزشی: ”فوتبال خود دموکراسی است!“ باید برای مقابله با این زندگی و دموکراسی آمریکایی، چاره کاری از جنس سبک زندگی و زندگی روزمره پیدا کنیم. فوتبال خود، مسئله اجتماعی درست میکند و از ما میخواهد که به این مسئله اجتماعی به شکلی که او میگوید، پاسخ مقتضی دهیم.
2. و این حکایت فوتبال و نفوذ فرهنگ آمریکایی، خاص امروز نبوده است و این جمله سال 1314 یک میسیونر آمریکایی هنوز هم طنین دارد، روزی که ساموئل جردن مدیر مدرسه آمریکایی طهران، دانشآموزان مدرسه را مجبور کرد، که بیل و کلنگ به دست بگیرند و برای کالجشان زمین فوتبال درست کنند، استدلالش این بود که با این کار پسران جوان ایرانی، «مشارکت» را میآموزند و از آن مهم تر یاد میگیرند که ”زندگی را بازی کنند“.
منابع:
رضاخان؛ رئیس اولین مجمع فوتبال ایران، هوشنگ شهابی، ترجمه بهرنگ رجبی، سایت تاریخ ایرانی