قریب به صد و دو سال پیش هیئتی از ایران در کنفرانس صلح پاریس که به مناسبت پایان جنگ جهانی اول برگزار شده است، شرکت میکند. آنها در پاریس قرار بود تلاش کنند بخشی از مظالمی که در طی جنگ جهانی اول به دست قدرتهای بزرگ بر ایران رفته است را اثبات کنند و بتوانند از حقوق پادشاهی قاجار و مردم ایران دفاع کنند؛ ظلمهایی چون «قحطی بزرگ» که تعداد کشتههای آنرا در خوشبینانه ترین برآورد 2 میلیون نفر ( و در بدبینانهترین حالت 10 میلیون نفر) تخمین میزنند، تا اثبات دعاوی حقوقی مرزی و حمایت از بسیاری اقوام و اتباعش که تمایل داشتند به دامان دولت و ملت ایران باز گردند؛ (به ویژه سرزمینهای شمال رود ارس که ممکن بود دوباره به ایران ملحق شود) اما پاسخ سران و قدرتهای بزرگ جهانی (آمریکا و انگلیس و فرانسه و ... ) به ایران یک چیز بود:
هیئت ایرانی حق ورود به کنفرانس صلح را ندارد و تنها میتواند در همایش نمادین «جامعه ملل» حضور به هم رساند.
این گونه بود که رجال برجسته ایرانی چون محمد علی فروغی گهگاه به تصحیح کتاب و عمدتاً به گشتوگذار در جاذبههای پاریس میپرداختند، تا آنجایی که به اعتراف خود فروغی «تماشای تئاتر» از مهمترین دلمشغولیهای او در پاریس بوده است و وی حتی اخبار ایران را جدی پیگیری نمیکرده است.
و عجیب است که امروز با رجال سیاسی سروکار داریم که قدرتی را در پشت سرخود حس میکنند و تلاش دارند آنرا انکار کنند و یا آن را مانعی برای خود معرفی نمایند.
برای آشنایی بیشتر با وضع هیئت ایرانی در کنفرانس صلح پاریس 1919 به کتاب «یادداشت های فروغی از کنفرانس صلح پاریس؛ نشر سخن» مراجعه کنید.
معرفی کتاب را هم در اینجا ببینید.
و گزیده ای از یادداشت ها را هم در اینجا بخوانید.