1
ادای حق بیتکلیف
حدود دو سال پیش و چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری 1400 اینقدر اوضاع کشور را ناگوار و رها شده میدیدم که دوست داشتم دستی از غیب برون آید و آن شیخ دیپلمات و دولت ازهمگسیختهاش را کنار بزند و کارها را دست بگیرد. در مخیلهام حال و روز دولت را شبیه هواپیمایی میدانستم که خلبانش مست کرده و هواپیما را روی اتوپایلوت گذاشته است. غافل از این که سامانه هوشمند پیشران هواپیما هم خیلی سلامت نیست و از قضا مسیر و آسمان هم بد ناهموار است. هوای طوفانی و رشتههای کوهای بلند و صعب در راه است. از خدا که پنهان نیست حتی به این فکر میکردم که کاش رهبری از اختیارات ویژه استفاده کند و پیش از موعد با توسل به اختیارات و نیروهای سیاسی و حتی نظامی موجود، وضعیت استثنایی اعلام کند! چند صباحی گذشت و انتخابات برگزار شد. عملا با حذف یکی از رقبای جدی که می توانست طرف نمایندگی بخش از مردم ایران و حتی گفتمان دولت قبل در سیاست باشد، تقریبا بدون رقیب جدی و با مشارکت متوسط رو به پایین مردم، رییس جمهوری اسلامی ایران حجت الاسلام رییسی برگزیده شد. من طبعا به ایشان رای دادم. زیرا که تنها گزینه معقول در صحنه بود. سابقه خوبی داشت و پاک دست و پرکار بود. گفتاری در صحنه نبود. اما در میان آن جمع تنها کسی بود که میشد امید داشت برای مردم کار کند و در عین حال بخشی از مردم هم پشت او باشند و او را در اداره کشور یاری کنند! هر چند که انتخاب بدون رقابتش، این امید را تا کمی کمرنگ کرد!
امروز پس از دو سال و اندی، دولت برای به دست گرفتن آن هواپیمایی بدون خلبان و بدون سوخت، سیاستهای اقتصادی ریاضتی نظیر حذف ارز ترجیحی را پیگرفت. همانطور که پیش بینی من بود، پرکاری و سختکوشی به خرج داد! سفرهای استانی، دیدارهای مردمی، جلسات با نخبگان دانشگاهی و سیاسی برگزار کرد. هم و غم خود را روی انضباط مالی و مالیاتگیری گسترده و اتمام پروژههای نیمهکاره قرار داد. همه این ها در براب آن دولت بی مسئولیت قبلی مزیت بزرگی بود.
اما کم کم مشکلات خود را هویدا کردند. دولت عملا نتوانست تورم سرسامآور و نرخ ارز و وضعیت مسکن را مهار نماید. فارغ از جهتگیری اقتصادی سیاستهای دولت که شماری از منتقدان آن را لیبرالی و مناسب شرایط ایران در حال تحریم نمیدانستند، بحرانهای امنیتی و فرهنگی همانند شورش زن زندگی آزادی و تشدید تحریمها نیز سرعت موانعی بر راه دولت شدند. این عدم توفیقها و نرسیدن به وعدههایی نظیر ساخت سالی یک میلیون مسکن برای اقشار آسیب پذیر همه برای نظام آزار دهنده بود، اما به گمان من واقعیت وحقیقتی وجود دارد که فراتر از این مشکلات و مصائب اقتصادی یقه دولت را گرفته است؛ مردم خود را در شکست دولت شریک نمیدانند! و افسرده حال و ملول و حتی عصبانی از شکستها، او را به نظاره نشستهاند! دولت خودش را در غیاب گفتاری ایدئولوژیک نظیر عدالت یا راهبردی نظیر آشتی با جهان (آمریکای جهانخوار) ، دولت خدمتگزار معرفی کرده بود. در نتیجه و بالتبع اینطور به نظر میرسد که مردم از خادم و اجیر خودشان راضی نیستند و او را مقصر همه مشکلاتشان میدانند! اما کسی از خودش نمیپرسید که ایهالناس ما خودمان به این خادم رای دادیم! پس ما هم در عدم توفیقهایش شریک هستیم، لااقل باید به انتخاب خودمان هم شک کنیم! اما به درستی کسی این سوال را نمیپرسد؛ مشارکت 48 درصدی و منتخب 33 درصدی (از واجدان شرایط) و حذف رقیب اصلی در انتخابات اجازه طرح این سوال را نمیدهد! دولت حجتالاسلام رییسی 18 میلیون حامی داشت. هم آن 18 میلیون حامی و هم بقیه مردم ایران از او انتظار بهبود امور مملکت را دارند! اما کسی نمیتواند از رایدهندگان بازخواست بکند، که در مقابل حق انتخاب رییس جمهور، شما هم تکلیف حمایت از دولت یا شراکت در برد و باختهای آن را به دوش دارید! بازخواست تنها زمانی ممکن است که تنوعی از سلایق میان نامزدهها و یا مشارکت گستردهای در کار باشد!
2
مجلس دیگر در راس امور نیست ...
در 4 ساله گذشته از مجلس 12 چه به یاد میآوریم؟ از نمایندگان شهرم قزوین نیز چه در صحنه سیاست و رسانه در ذهن دارم؟ اولین سوال این است که من از آنها چه انتظاری داشتم و آنها چه با داعیه و پرچمی به مجلس رفتند؟
... نیمه کاره رها شد.