1. نخست؛ سلامت نفس و تقوا و پاکیزگی ولایتمداری خود و اطرافیان. شرط لازم مسئول عالی اجرایی جمهوری اسلامی است.
از روز اول نهضت امام و از روز نخست انقلاب اسلامی ۵۷، پاکیزگی فرق اولی و اساسی ج.ا.ا و پهلوی و حکام پیش از آن بوده است. جمهوری اسلامی در دموکراسی و توسعه و پیشرفت ایران قطعا صدها و هزاران فرسنگ از حکومت های قبل از خودش، پیش است، اما فشار بیرونی دشمنان و مقاومت خلاف جهت نظام جهانی و نیز ماهیت توسعه غربی، لاجرم ما را از کعبه آمال توسعه یافتگی چه در نسخه اصل آمریکایی و اروپایی اش و چه در نسخه های بدلی عربی اش دور خواهد کرد. اما اگر نتوانیم به پیشرفت هم برسیم، سلامت نفس و تدین و ساده زیستی و بری بودن مسئولان «درجه یک ج.ا.ا» از فساد خط قرمز ما برای بقاست، اگر از این مولفه کوتاه آمدیم باید نظام مان را مستحیل و فروپاشیده بدانیم. طبعا همه مشکلات را یک شبه و چند ساله نمی توانیم حل کنیم اما تدین و تقوا و تلاش مومنانه می تواند راه باز می کند و گره گشا باشد یا لااقل به ملت امید بدهد که همه با هم داریم در یک وضع مشترک و همسطح زندگی می کنیم. سعید جلیلی در میان نامزدهای حاضر سرآمدترین به نظر می رسد.
۲. سعید جلیلی در بیش از یک دهه گذشته تلاش کرده است بر مسائل و چالش اساسی حکمرانی ما تمرکز کند. تلاش کرده مسائل را فراتر از بخشی نگری و روزمرگی و در یک چشم انداز بلند مدت ببیند. به قول خود و اطرافیانش سعی کرده سایه ای باشد برای پاسخ های روزمره حکمرانی به مسائل ایران.
از بالا نگاه کردن و تمرکز از بیرون دولت به او و یارانش امکان رویاپردازی های که لازمه آینده سازی است را عطا کرده است. رویای معقول و دست یافتنی مهم ترین چیزی است که یک شخص سیاسی و یک حزب در وهله اول به هوادارانش بفروشد. ترسیم یک برنامه که در آن ایران تولیدی تر و کمتر وابسته به نفت باشد و نیز جمهوری اسلامی بتواند از نظم کهن اقتصادی که معمارش پهلوی ها و آمریکایی بوده اند رها شود از رویاهای است که به گمانم دولت سعید برای ایرانیان می تواند ترسیم کند. ملازم شدن قدرت نظامی ایران در منطقه و جبهه مقاومت با قدرت اقتصادی هدفی است که او برای آن خیز برداشته و برنامه دارد. مهم ترین چالش او برای ترسیم این آینده، دیوار سفت و سخت بورکراسی و ذی نفعانی هستند که بقا و پیشرفت خود را در همان نظم قدیم اقتصادی می بینند.
3. سعید مورد اقبال شورمندانه بخشیهایی از مردم واقع شده است.از توده های امت حزب الله و معتقدان به نظام و نیز جوانان دانشگاهی و طلبه را هوادار خود می بیند. در این مدت در هیچ کمپینی و ستادی به اندازه او جوانان حضور نداشته اند. کمپین دکتر قالیباف که رسما حکومتی و غیرمردمی است و کمپین پزشکیان هم غلبه اش با میانسالان و حتی پیران است. اردوگاه انتخاباتی دکتر سعید تنها جایی است که به وفور می توان دهه هشتادی و هفتادی درش دید.
اگر چه که گفتار و ادبیات تخصص گرایانه و نخبه گرایانه او مانع شده این اقبال مردمی به راحتی و روانی به توده های خاکستری و غیرایدئولوژیک مردم نفوذ کند اما رفتار صادقانه و سابقه ضد فساد او در سابقه سیاسی اش دلبستگان به عدالت را هم متوجه او کرده است. اگر کمی بیشتر به زبان قوم حرف بزند می توان امید داشت روستایی ها و حاشیهنشینان هم به این هسته سخت اضافه شوند.
به درستی خیلی ها اشاره خواهند کرد که هواداران و یاران او هنوز با میانگین جامعه فاصله دارند، اما او و پزشکیان تنها نامزدهایی هستند که می توانند برای حکمرانی شان، میتوانند پیوست و پیشران مردمی داشته باشند. با این تفاوت که پشت پزشکیان ، افراد و گروه های اجتماعی ضد مردم و طبقات محروم پنهان شده اند.
مرد سیاسی که هواخواهان پرشور و پای کار پشت سرش نداشته باشد نمی تواند پیروزی ها را به نام خودش ثبت کند و نمی تواند در هنگامه شکست تاب آوری داشته باشد. بهترین نمونه فقدان شورمندی سیاسی را در تجربه زندگی سیاسی سردار قالیباف قابل مشاهده است. او بیشترین خدمات و پروژه های موفق را در ناجا و شهرداری به مردم تهران و ایران ارائه کرد اما سیما و تصویر او – به غلط یا درست - در نزد مردم شهر به عنوان «دیگری حکومتی فرصت طلب» که خدماتش پله ای از َمراحل ترقی اوست باقی ماند. بگذریم که اگر قالیباف نیروی اجتماعی پای کار داشت برخی اقدامات توسعه ای را که به ضرر گفتمان انقلاب اسلامی شد را انجام نمی داد. یا در مثالی دیگر حسن روحانی که رای بیست و چند میلیونی (که غالبشان سلبی یا معیشتی بودند) را پشت سرش داشت پس از بن بست خوردن پروژه برجام، هیج نیروی اجتماعی شورمند و پای کاری در پشت خود نمی دید تا طرحی نو در اندازد و از زیر بار این شکست تا حدی خلاص شود.
شورمندی سیاسی اگر با دستاورد های واقعی اقتصادی و سیاسی همراه شود به مرد سیاسی امکان پیشبرد ایده های بزرگ را می دهد. این شورمندی اگر عقلانیت جهت و فرم داده شود می تواند حکمرانی را جهش دهد. اگر چه که خطر فرقه سازی نظیر هواداران خاص و خالص خاتمی و احمدی نژاد همیشه وجود دارد، اما تقوای سعید را مانع این امر می بینم.
۴. در کنار این سه مزیت دکتر سعید، بزرگترین چالش او نداشتن برنامه و ایده برای مواجهه با طبقه متوسط متجدد است. سعید برای طبقه متوسط حزب الهی، برای محرومان و حاشیه نشینان و کارگران و برای روستائیان و شهرستان های کوچک برنامه و ایده دارد و آن ها هم در او جذابیت ها و امیدهایی می بینند. اما حکایت رابطه او با «طبقه متوسط متجدد کلان شهری» که به گمان من حداقل 30 درصد جامعه ایران را تشکیل می دهند متفاوت است.
به احتمال زیاد دولت او برای نخبگان متخصص ملی و حتی غیرمذهبی باز است و اساسا گفتار برنامه گرایی و تخصص و پیشرفت تا حدی می تواند عرفی باشد (اگر نگویبم سکولار) و دعوتی برای همه علاقه مندان به ایران به پیش بکشد اما مسئله فقط "اداره و تولید" نیست. پذیرش تنوع سبک زندگی و تفاوت های فرهنگی است. طبقه متوسط غیر تولیدی که از بعد دوره هاشمی رفسنجانی در ایران شکل گرفته است و پس از سال ۸۸ و به ویژه در دوره روحانی به تشخص سیاسی و فرهنگی رسیده است به طبع قدرت اقتصادی و فرهنگی اش نیازمند توجه و لحاظ شدن و سیاستگذاری است. این طبقه اگر چه عموما از مواهب اقتصادی بیشتر بهره برده است به جهت ذات غیرتولیدی و مصرفی اش و نیز در هماهنگی با فرهنگ مسلط جهانی، خود را در مضیقه و تنگنای فرهنگی می بیند. پیش کشیدن بازی برد _ برد رشد اقتصادی و بهبود دیوانسالاری و فضای کسب و کار ممکن است بخشی از خواسته های او را اقناع کند، اما به گمانم دولت دکتر جلیلی برای مواجهه فعالانه با این طبقه برنامه روشنی ندارد. از همین امروز برایم روشن است این طبقه به دلیل تسلطش بر رسانه و فرهنگ از او و اقداماتش "دیو سازی" خواهد کرد. درست مثل زمان احمدی نژاد احتی اقدامات توسعه ای مثبت دولتش را هم به سخره خواهند گرفت و در بدبینانه ترین حالت ممکن است مثل سال ۸۸ علیه او جبهه بگیرند. البته همین بدنه ممکن است دور دوم انتخابات پای کار پزشکیان بیاید و مانع ریاست جمهوری سعید شود.
در خاتمه اگر به هر دلیلی دکتر جلیلی در میدان انتخابات نباشد، با اکراه و از روی مصلحت به نماینده جبهه انقلاب دکتر محمد باقر قالیباف رای خواهم داد.