کتابی که این روزها باید آن را خواند.
در نیمسال تحصیلی که گذشت برای بچه های سوره ادبیات و فرهنگ عامه گفتم.
پس از جلسه اول مشخص شد نودانشجویان ما، کمترین آشنایی را با سوژه ی ایران دارند! عمدهشان نه فیلم ایرانی میدیدند و نه داستان و رمان و اسطورهای ایرانی میخواندند و نه با تاریخ ایران آشنا بودند. از همه بدتر که گویا هیچ ضرورتی هم برای توجه به ایران و فرهنگش نمیدیدند (بگذریم که در پایان دوره شواهد متناقض دیگری نشان دادند)
این بیگانگی دانشجویان را ضمیمه کنید به طرح درسی که قهرا باید شرحش میدادم. آنها که دستی بر آتش علوم اجتماعی دارند میدانند این دیسیپلین و مطالعات با کوششهای علیاکبرخان دهخدا و صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده در ایران پا گرفته است؛ محققانی که جانمایه اصلی کارهایشان در اقبال به ادب عامه نقد دین و دولت و نیز مردم ایران بوده است. دهخدا ادبیات عامه را وسیله برای کنشگری سیاسی در مشروطه علیه دین و دولت قرارداد و هدایت با اتکا به انسانشناسی نسل اول اروپایی دین و فرهنگ مردم را خرافه و جهل میانگاشت و درنهایت جمالزاده به این وجهه جهل آلود ایرانی، صورتی شبه تاریخی و اخلاقی داد و آن را تبدیل به یکگونه اجتماعی و خلقیات (رذیله) ایرانی تألیف کرد.
از طرفی چند صباحی بود ذهنم مشغول نقدهای رایج شبکه اجتماعی به وضع فساد اداری و اقتصادی کشور بود که علاوه بر ساختار سیاسی متوجه مردم ایران بود؛ به نظرم میآمد اگر نقدهای غرضورزانه رسانههای بیگانه را کنار بگذاریم، باز هم نتیجه قهری خیلی از نقدها تخریب انگاره ایران در اذهان بود.
با این وصف پیجوی اثری شدم که هم بچههای کلاس را از هژمونی توصیفات مرضی هدایت و جمالزاده از فولکلور ایران بیرون بکشم و هم پاسخی به برخی سؤالاتم داده باشم، به کتاب «برآمدن ژانر خلقیات در ایران» رسیدم.
کتاب ایدههای پژوهشی زیادی را پی گرفته است. البته که از عهده همه آنها برنیامده است؛ از تبارشناسی شکلگیری ژانر خلقیات نگاری تا عمومی شدن آن. نویسندگان کتاب بهخوبی توضیح میدهند که چگونه گفتارهای استعماری و شرق شناسانه با در تعاطی با گفتارهای منورالفکری و روشنفکری به پروژه شکست ملی با پسزمینه تاریخی میرسد.
...