اگر دموکراسی های اروپایی را با جامعه مدنی، انتخابات، تحزب و اتحادیههای صنفی بشناسیم، رکن اصلی دموکراسی آمریکایی تسلط استبداد اکثریت و غلبه تمایلات عمومی بر خواستههای صنفی، طبقاتی و گروهی و حتی حزبی است.
تمایلات عمومی عرصه بروز و ظهور مصرف و سبکزندگی است. در این صورت از دموکراسی، آرمانهای مدرنیته از طریق زندگی روزمره پیگیری میشود. ورزش و بهویژه ورزشهای جهانی شده همانند فوتبال مهمترین آوردگاه ترویج دموکراسی در جهان هستند.
فوتبال( از طریق زندگی روزمره) هم به مانند دموکراسی نهادسازی میکند، اما دموکراسی که از طریق فوتبال به اجرا در میآید، به جای پیوند با دولت - ملت ها، با جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی کار دارد. این دموکراسی قواعد اخلاقی و حقوق و قوانین عمومی و حتی وجدان اجتماعی را از جریان جهانی شدن و نظام سلطه میگیرد.
حالا لختی مکث کنید و از این منظر وقایع اخیر همانند «حواشی فردوسیپور و برنامه 90» و «خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس» و «ماجرای دختر آبی» و نظایر آن را مرور کنیم.
فوتبال چه چیز به زندگی جمعی ما اضافه کرده است؟ فوتبال و زندگی فوتبالی تمایلات و خواستههای عمومی را دامن زده است، که نخ تسبیح و سرررشته آن در دستان ما نیست. و این «ما» هم لزوما حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ایران نیست. مای فرهنگ و هویت ملی است.