تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

 

برش اول

برای یک کار بانکی مجبور می شوم به یکی از بانک های خصوصی متعلق به یکی از نهادها، سر بزنم، به رئیس بانک مراجعه می کنم و او مرا به معاون شعبه حواله می‌دهد. از دور که نگاه می کنم، خانم نسبتا جوانی است، با چهره ای آشنا. سلام می کنم. مشغول رفع و رجوع مشکلات یکی از مشتریان به صورت تلفنی است. منتظر می شوم. از تلفن اداری که فارغ می شود، با دینگ تلفن همراه اش، اشاره می کند که باید باز هم منتظر بمانم. من هم سعی می کنم در حین صحبت های تلفنی اش که گویا تمامی ندارد، من هم سرگرم گوشی شوم. تا بالاخره التفاتی به من بی نوا بکند! اما در این حین چهره این خانم معاون بانک را در ذهنم مرور می کنم، تازه دوزاری می افتد که او پیشتر در شعبه نزدیک منزل ما، مسئول بخش تسهیلات وام بود و سپس معاون شعبه شد، الان رو در شعبه ای در آن سر شهر می بینم ... !

برش دوم

  • بله متاسفانه! با این میزان گردش مالی و این مقدار امتیاز نمی توانید، وام مورد نظرتان را دریافت کنید!
  • یعنی هیچ راهی نیست! نه سیستم به شما اجازه نمی دهد، سیستم، کاملا مکانیزه اعتبار سنجی می کند و شما با این درآمد و جایگاه شغلی حتما در اعتبارسنجی رد خواهید شد!
  • ببخشید، جسارتا می پرسم، شما قبلا در خیابان .... معاون شعبه و مسئول وام نبودید! آن جا با مستضعفین راه می اومدید! (با چاشنی طنز)، گمان کردم از آن محل رفتید و الان رئیس شعبه شده اید! 

در حالی که دستان از مچ تا آرنجش را که پر از طلا و جواهرات است، زیر چانه اش می زند، رو می کند به  من و می گوید:

  • خیر، اونجا هم قوانین همین بود، جز این که الان مکانیزه شده است. در ضمن عرف و آئین نامه بانک ما ایجاب می کند هر دو سال در یک شهر بچرخیم، ی قانونی برای جلوگیری از فساد شعب. ضمنا در بانک ... ، من هیچ وقت رئیس شعبه نخواهم شد! در بانک ما قانون نانوشته ای وجود دارد که زن ها هیچ وقت نمی توانند رئیس شعبه شوند.
  • مگه میشه! چرا؟ ما الان معاون رئیس جمهور و استاد دانشگاه و رئیس دانشگاه و مدیر کل و معاون وزیر و مدیر زن در این دولت و دولت های قبل داریم و داشته ایم.

در گیر دار این می شوم، که به عنوان یک دانشجوی دکتری (جامعه شناسی و تاریخ) او را از سؤتفاهم دربیاورم و توضیح بدم، که این احتمالاَ یک سلیقه شخصی مدیریتی خاص است و به رویه های نظام جمهوری اسلامی ربطی ندارد. که یک دفعه خانم معاون، درست مثل یک بوکسور حرفه ای، و فقط با یک جمله نغز من را «ناک داون» می کند و سرم که حسابی گیج رفت، با جمله دوم و یا به عبارت بهتر مشت دوم، من را «ناک اوت» می کند!

-خیال کردید که چه! این جا هم مثل عربستان سعودی است و برای کار زنان ارزشی قائل نیستند!

-اتفاقا اون جا (عربستان سعودی) که الان وضعش از ما بهتر شده است، فقط زنان رانندگی نمی توانند بکنند! همین!!!

در همان حالتی گیجی و مستی ناشی از این مشت های کاری خانم معاون (یا رسانه های عبری-عربی) شروع می کنم از منظر یک جامعه شناس و فرد اهل مطالعه، با ارائه مثال هایی دروغ بودن ادعای عربستان و جایگاه رفیع منزلتی و شغلی و کرامت بالای زن، در ایران پس از انقلاب اسلامی را در 40 سال گذشته و در قیاس با کل تاریخ ایران پیش از انقلاب و نیز کل منطقه خاورمیانه و آسیای غربی و حتی بسیاری کشورهای اروپایی ثابت کنم! شاید کمی از توهم خارجش کنم ... .

برش سوم‎

با ناامیدی از در بانک خارج می شوم و به جملات بی مغز آن خانم معاون که به مثابه مشتی بر روح و روان من فرود آمده است، فکر می کنم و در راه تا خانه با همان حالت گیجی در دلم ناسزا می گویم و لعنت می فرستم  به:

صدا و سیما‎؛ که بازنمایی زن پسا انقلابی را به گند کشیده است! نه از زنان و دختران  نخبه و مدیر و متعهد مسلمان، خبری هست و نه از مادرانی که هم زمان در دو جبهه (داخل و بیرون منزل) فرزند تربیت می کنند و فعالیت اجتماعی و علمی و حتی اقتصادی دارند!

به روزنامه شرق و سازندگی و محمد قوچانی و روحانی و خانم ابتکار و خانم مولاوردی و ... همه نئولیبرال های ایرانی، که با سر دست گرفتن و پیراهن عثمان کردن ورود زنان به ورزشگاه ها و برجسته کردن اصلاحات پوشالی و دروغی محمد بن سلمان دیکتاتور سعودی، جایگاه و کرامت مثبت زن در جمهوری اسلامی را نفی می کنند.

به جهالت و حماقت آن نهاد انقلابی، که به جای تبلیغ اهمیت مادری و خانواده و کار مقدس منزل (کار ایجابی)، به دنبال کار سلبی و ایجاد ممانعت برای پیشرفت شغلی زن است! و از خودش نمی پرسد جایگاه یک زن در مقام مدیر یا معاون یک بانک، هیچ تفاوت یا ترجیح مدیریتی و  اعتقادی و اجتماعی و ... ندارد. پس چه فرق می کند که او رئیس باشد یا معاون!

و از خود نمی پرسد، ما در اوایل انقلاب، فرمانده نظامی زن هم داشتیم! کاش زنان ما، خاطرات مرضیه حدیدچی (خواهر دباغ) اولین فرمانده سپاه همدان را بخوانند! کاش این صدا و سیمای لعنتی از این مادرها و زنان انقلابی مستند و فیلمی بسازد!

و لعنت به شبکه من تو و ایران نشنال و بی بی سی و ... و افسوس بر ذهن های تخدیر شده هم وطنان من.

و لعنت بر  تروریسم رسانه ای

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۱۷
محمد نیازی

تروریسم رسانه ای

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی