دکتر حسین کچویان در میان اساتید و پژوهشگران علوم اجتماعی ایران یک استثناء به شمار می رود. او از سوی هر دو جناح فکری و سیاسی علوم اجتماعی متعارف ایرانی مورد هجمه قرار دارد. این هجوم، البته تا حد زیادی به راهی است که او به عنوان یک اندیشمند مسلمان در پیش گرفته است. کچویان از یک سو نقد ساختاری تجدد به عنوان یک نظام الهیاتی سکولار پی گرفته است و از سوی دیگر بر احیای بنیان های دینی و اسلامی در حیات اجتماعی ما تاکید می کند. او همان طور که بارها در مصاحبه ها و مقالات و یادداشت های به جای مانده از خویش تاکید کرده است، عمیقاً تجددستیز است. اما این نگاه ضد تجددی او و نفی مدرنیته به این معنا نیست که او مسیر اندیشه خویش به هیچ اثباتی نمی اندیشد. او از آنجایی که مدرنیته را با اجزای سازنده آن تعریف نمیکند، آن را یک دین و نظام فکری می بیند که با هر نوع نظام دیگر، خاصه اسلام سر تضاد دارد. پس لاجرم بنا به همان آموزهی توحیدی که اثبات حق را با نفی طاغوت شروع باید کرد، با نظام الهیاتی تجدد و دستگاه شریعتش؛ که همان علوم اجتماعی باشد، مخالفت می ورزد. اما او همه منظومه فکری اش را از نفی اعدا نمی گیرد، او به معنای دقیق کلمه یک هویت گرا ست. وی در سیر اندیشه ی خویش پیاپی، ما را به بنیان های قدسی حیات اجتماعی ارجاع می دهد. او در جهت شناخت این بنیان ها در جامعه ایران به اسلام به عنوان مهم ترین و کانونی ترین بخش هویت ایرانیان می رسد. از این رو وی در همه تاملاتش پیرامون جامعه ایران درصدد این است که گره ها و پیوندهای ما را با اسلام نشان دهد و کتاب «هویت ما» را باید تبلور این نگاه دانست.