تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

تاریخ گزیده

آرشیو محمد نیازی

بسم الله الرحمن الرحیم.
در این درگاه مجازی، گزیده‌ای از تاملات و مکتوبات «محمد نیازی» دانش پژوه «تاریخ و علوم اجتماعی» را می خوانید.

پیوندهای روزانه

پیوندها

۵ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

1

عادت کتاب خریدن ماهیانه هنوز از سرم نیافتاده است. از آن عادت‌هایی است که امروز به سختی می‌شود حفظش کرد. قیمت کتاب و غلبه مجازی، جای کتاب خواندن را بیش از گذشته تنگ کرده است. برای این که مناسک دانشجویی و انتلکتی را سرپا نگه دارم محتوا و جهتش را تغییر داده ام. تا هم توجیه اقتصادی معقولتری داشته باشد و هم کمتر ناراحت شوم که چرا دارم برای دل خودم از شکم زن و بچه می‌زنم! در عوض کتاب کودک می‌خرم. از دو سه سالگی برای بچه‌ها منظم کتاب می‌خرم و سعی می‌کنیم روزانه و هفتگی چند کتابی برایشان بخوانیم. اینقدر کتاب خریده ام که آن‌ها هم فهمیده‌اند مقصد و غایت این خرید فقط آن‌ها نیستند و خودم بیشتر با کتابژژژها سرخوش می‌شوم.

2

اما صد حیف که کتاب کودک هم فوق‌العاده گران است. برای همین دنبال نشرهای ارزان و کتابفروشی‌های پرت و کتاب‌های چاپ قدیم می‌روم. چند روز پیش، طبق عادت مالوف، به انتشارات مدرسه در خیابان ایرانشهر سری زدم. انتشاراتی که زمانی یال و کوپالی داشت. در دهه 60 و 70 شمسی بسیاری از بزرگان فکری و فرهنگی برای کودکان و نوجوانان در آنجا کتاب منتشر می‌کردند. این‌روزها به نظر خیلی خسته و تکیده است. ظاهر نشر و کتابفروشی شباهتی به سال‌های اوج ندارد. هنوز برخی از خوبان برایش می‌نویسند اما ظاهر و طراحی‌ جلدها زیادی کهنه است. این سبک «کتاب‌سازی» مناسب بچه‌های این دور و زمانه نیست. اگر کتاب‌های کمک آموزشی و وظایف و مناسک سازمانی و اداری در کار نبود در موج خصوصی سازی و خودگردانی و کوچک‌سازی این سال‌های دولت ج.ا.ا قطعا درش را تخته می‌کردند. اما با همه این تفاصیل کتاب ارزان و محتواهای استاندارد دارد و این برای من کفایت می‌کند!

3

از ابتدای معرکه طوفان در فلسطین با خودم می‌گفتم این دستگاه‌ و دیوان آموزش و پرورش در کنار این همه کتاب‌اثر و کم‌مخاطب نمی‌تواند برای حفظ ظاهر هم که شده یک چندتایی کتاب با موضوع فلسطین سفارش دهد. در تمام یک سال گذشته، یکی از دغدغه‌های جدی‌ام آشنایی بچه ها با جنگ جاری بوده است. شدت ظلمی که بر این مردم مظلوم اعمال می‌شود از توان فهم و درک آدم بزرگ‌ها هم خارج است چه برسد به بچه ها! خیلی از چیزها را به آن‌ها نمی‌شود گفت. خیلی از صحنه‌ها را به آن‌ها نمی‌توان نشان داد. زبان هنر و داستان باید به کمک بیاید. مضاف بر این که «چونک با کودک سر و کارت فتاد/ هم زبان کودکان باید گشاد«. وانگهی روایت ظلم یک طرف، کسی باید به بچه‌های ایران زمین هم بگوید جنگ، جنگ اعراب و اسرائیل نیست. جنگ اهالی شام و مدیترانه نیست. حتی این جنگ، فقط جنگ اعتقادی بین یهودی و مسلمان نیست؛ این جنگ، جنگ جغرافیای ماست.

4

 القصه! با کمال تعجب دیدم مقام عالی وزارت خواسته دل ما را شنیده و چند کتاب در پشت ویترین با موضوع جنگ فعلی به زیور طبع آراسته شده بود. سرخوش کتاب‌ها را دست گرفتم. از قضا رنگ و لعابشان خوب بود و نویسندگان کار درستی که حرفه‌ شان داستان نویسی برای کودک و نوجوان است  - نظیر داوود امیریان-  به همراه جمعی جوان مجموعه کتاب‌ها را تالیف کرده اند. چندتایی را تورق کردم وخوشحال پیش کتابفروش رفتم تا بخرم. اما زهی خیال باطل! که کم‌کاری یک‌ساله و چند ساله را یک شبه می‌توان جبران کرد!

5

کتابفروش همین طور که سرش پایین بود و داشت حساب کتاب می‌کرد، گفت جناب این کتاب‌ها در مورد فلسطین است؟ می‌خواهید بخرید؟ گفتم: خب بله! پس برای چه آوردم تا پشت باجه! من وظیفه داشتم بگویم. در جوابش گفتم نمی‌فهمم: مگر نمی‌توانم بخرم این‌ها را؟ موضوعش چه تفاوتی می‌کند؟! باز تاکید کرد که به حسب وظیفه عرض کردم. گفتم: آخر چطور؟ گفت: یک سری از خانواده‌ها می آیند و چون عناوین و نقاشی‌های جالبی دارد کتاب را می‌خرند!  اول می‌برند و فردایش پس می‌آورند! می‌گویند پول ما را برگردانید. ما هم به مشکل اداری می‌خوریم! تو گویی یک سطل آب یخ ریختند روی سر من! از او می‌پرسم: استدلالشان برای پس دادن کتاب‌ها چیست؟ می‌فرماید: می‌گویند: نمی‌خواهیم بچه‌هایمان با این چیزها آشنا شوند! اگر می‌خواستیم از این موضوعات بشنویم می‌رفتیم شبکه افق می‌دیدیم! به جایش می‌خواهیم فرزندانمان با کتاب‌های که مدیریت خشم را آموزش می‌دهند یا اصلا محتوای طنز و جوک دارند، بخوانند! به مرد کتابفروش می‌گویم: خب آن را هم بخوانند و این را هم بخوانند! کتابفروش: بد دفاع کردن فلسطین نتیجه‌اش همین می‌شود! من: حرف شما درست! اما  این حرف بخشی از واقعیت است و نه پس از این همه توحش. مسئله تبلیغات نیست! کسی اگر تاریخ و جغرافیا ایران را بشناسد. می‌فهمد که این منازعه مال امروز و دیروز نیست. حتی فقط متعلق به فلسطینی‌ها نیست. جنگ استقلال‌طلبانه ملت‌های منطقه است که با انقلاب اسلامی 57  ایران شروع شده  است! جنگ آن ها که  دیگر نمی‌خواهند برده استعمار باشند! این جنگ به جغرافیای تاریخی ایران و رابطه اش با روم و یونان و غرب مربوط است! غزه دروازه گشایش مصر بوده است در دوره کوروش، غزه آخرین پادگانی است که روبروی حمله اسکندر مقدونی به مصر هخامنشی می‌ایستد. در همین جنگ حاضر، رژیم کاووش‌های باستانی شهر هخامنشی را در ساحل مدیترانه با بمب تخریب کرد! تاریخ اسلامی هم نگاه کنیم، غزه، شهر هاشم بن عبد مناف نیای حضرت محمد صلوات الله است. بیت المقدس قبله اول است! دیگر از قداست و اهمیت قبله اول مسلمانان که نباید گفت! آن‌که در آنجا می‌جنگد با ریشه‌های ما کار دارد! آن خانواده‌ای که در فلسطین زندگی می‌کند، کابوسی بر رویای نیل تا فرات است! تاریخ را بی‌خیال شویم با جغرافیا چه کنیم؟ از نقش مخرب رژیم در همکاری با ترکیه و قفقاز برای جنگ آب و سدسازی و ایجاد قطحی و خشکسالی در سوریه و عراق و ایران را چه کنیم! کریدور  اقتصادی هند امارات رژیم بدیل کریدور اقتصادی پاکستان ایران ترکیه  به سمت اروپاست!  اصلا این ها به کنار کشوری با سلاح اتمی که از کشتن 50 هزار انسان که غالبشان زن و کودک بودند ککش نمی‌گزد و در همین حوالی و همسایگی ماست، اگر تهدید حیات ایران وایرانی نیست پس چیست!

6

یک دفعه به خودم آمدم دیدم، موتورم روشن شده است و شبیه همان شبکه افق شدم که او ازش تحذیر داده بود! به گمانم دم گرم در دل سرد او اثری نکرد. با قیافه حق به جانب گفت: خب؛ بله این ها را باید به همین افرادی که کتاب ها را پس می‌دهند بگوییم! گفتم: راهی برای گفت و گو نیست!  حتی در شبکه های اجتماعی. آنجا هم تصویر گربه کوچولوها حق دارند باشند، اما تصاویر کودکان شرحه شرحه شده را پاک می‌کنند!

 با سرخوشی زوال یافته‌ای کتاب ها را می‌خرم و از کتابفروشی بیرون می‌آیم. در مسیر به این فکر می‌کنم که : 

این جنگ تبلیغاتی از اساس نابرابر است! شاید هم قصه به نحوه تبلیغات و پروپاگاندا باز نمی‌گردد، راهبرد جمهوری اسلامی غلط بوده است. او نباید جنگ با این دشمن تاریخ و جغرافیای ایران را اینقدر دور و دیر نشان می‌داد! این واقعیت که بخشی از مردم ایران به خطرات رژیم و جنگ او با ما نمی‌اندیشند، در واقع جغرافیای تاریخی سرزمین‌شان را فراموش کرده اند و این بسیار خطرناک است.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۱۵:۳۳
محمد نیازی

خیلی‏ ها گمان می‌‏کردیم در این جمعه تاریخی از تمهید برای جنگ بزرگ بگوید. اگر از بسیج نیروها خبری نیست لااقل آهنگ و طنین رزم نهایی میان ایران و رژیم را کوک کند. پیشتر از تکیلف و واجب شرعی کمک به مردم فسلطین و حزب الله سرافراز گفته بود. انتظار امت این بود که جزئیات این واجب شرعی را بشکافد. آن هم در هنگامه‏ای که  قلب امت لبریز از خشم و غم فقدان سیدحسن است. توده حزب‏الله ایران را به خط کند تا به حزب‏الله لبنان یاری نظامی برساند.

 اما سید ما مثل همیشه با طمانینه صحنه منطقه را شکافت و آتیه و تکیلف ملت‏های منطقه را تبیین کرد. بر اقدام غرور آفرین طوفان صحه گذاشت و آن را احیاگر راه قدس و فلسطین دانست. آن‏ هم در روزگاری که خناسانی در داخل و خارج مشغول وسوسه‏های شیطانی هستند تا این اقدام بزرگ را بی‏دستاورد و عامل ضربه به جبهه خودی معرفی کنند. آن هم در شرایطی که با سبوعیت‏های طرف مقابل در این معرکه بزرگ و جانکاه و وارد کردن محاسبات مادی دو دوتا چهارتایی، می‏رفت که منطق نبرد برود فراموش و حتی قلب شود.

سید ما، هشدار داد که نبرد فلسطین نبرد همه ماست و اگر در یاری فلسطین کوتاهی کنیم، دشمن سراغ ما هم خواهد آمد. او هر ضربه به این هیولای شرور را خدمت به انسانیت دانست. او از ضربات متعددی گفت که ملت‏های منطقه باید به این کلیت خبیث وارد کنند. حکایت ضربات متعدد ملت‏ها و مجموعه‏ها و گروه‏ها یعنی این نبرد فرسایشی است و باید با زیست روزمره مردم منطقه و بالطبع مردم آمیخته شود و هدف آحاد ملت‏ها باشد. عدم تعلل و شتابزده نشدن پیغامی دوجانبه بود برای تایید این معنا که آمادگی مردم و دولت باید روزمره و پاسخ‏ها متناسب باید وضع و توانایی ‏کشور باشد.

الغرض؛ ره‏بر ملت نصر را دستیافتنی و قطعی و  حاصل آگاهی و هشیاری ملت‏ها دانست بر خلاف نگاه زود‏بازده و آسان‏گیر ما.

13 مهر 1403

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۱۵:۱۹
محمد نیازی

1. نخست؛ سلامت نفس و تقوا و پاکیزگی ولایتمداری  خود و اطرافیان. شرط لازم مسئول عالی اجرایی جمهوری اسلامی است.


از روز اول نهضت امام و از روز نخست انقلاب اسلامی ۵۷، پاکیزگی فرق اولی و اساسی ج.ا‌.ا و پهلوی و حکام پیش از آن بوده است. جمهوری اسلامی در دموکراسی و توسعه و پیشرفت ایران قطعا صدها و هزاران فرسنگ از حکومت های قبل از خودش، پیش است، اما فشار بیرونی دشمنان و مقاومت خلاف جهت نظام جهانی و نیز ماهیت توسعه غربی، لاجرم ما را از کعبه آمال توسعه یافتگی چه در نسخه اصل آمریکایی و اروپایی اش و چه در نسخه های بدلی عربی اش دور خواهد کرد. اما اگر نتوانیم به پیشرفت هم برسیم، سلامت نفس و تدین و ساده زیستی و بری بودن مسئولان «درجه یک ج.ا.ا» از فساد خط قرمز ما برای بقاست، اگر از این مولفه کوتاه آمدیم باید نظام مان را مستحیل و فروپاشیده بدانیم. طبعا همه مشکلات را یک شبه و چند ساله نمی توانیم حل کنیم اما تدین و تقوا و تلاش مومنانه می تواند راه باز می کند و گره گشا باشد یا لااقل به ملت امید بدهد که همه با هم داریم در یک وضع مشترک و هم‌سطح زندگی می کنیم. سعید جلیلی در میان نامزدهای حاضر سرآمدترین به نظر می رسد.


۲. سعید جلیلی در بیش از یک دهه گذشته تلاش کرده است بر مسائل و چالش اساسی حکمرانی ما تمرکز کند. تلاش کرده مسائل را فراتر از بخشی نگری و روزمرگی و در یک چشم انداز بلند مدت ببیند. به قول خود و اطرافیانش سعی کرده سایه ای باشد برای پاسخ های روزمره حکمرانی به مسائل ایران.

 از بالا نگاه کردن و تمرکز از بیرون دولت به او و یارانش امکان رویاپردازی های که لازمه آینده سازی است را عطا کرده است. رویای معقول و دست یافتنی مهم ترین چیزی است که یک شخص سیاسی و یک حزب در وهله اول به هوادارانش بفروشد. ترسیم یک برنامه که در آن ایران تولیدی تر و کمتر وابسته به نفت باشد و نیز جمهوری اسلامی بتواند از نظم کهن اقتصادی که معمارش پهلوی ها و آمریکایی بوده اند رها شود از رویاهای است که به گمانم دولت سعید برای ایرانیان می تواند ترسیم کند. ملازم شدن قدرت نظامی ایران در منطقه و جبهه مقاومت با قدرت اقتصادی هدفی است که او برای آن خیز برداشته و برنامه دارد. مهم ترین چالش او برای ترسیم این آینده، دیوار سفت و سخت بورکراسی و ذی نفعانی هستند که بقا و پیشرفت خود را در همان نظم قدیم اقتصادی می بینند.

 

3. سعید مورد اقبال شورمندانه بخشی‌هایی از مردم واقع شده است.‌از توده های امت حزب الله و معتقدان به نظام و نیز جوانان دانشگاهی و طلبه را هوادار خود می بیند. در این مدت در هیچ کمپینی و ستادی به اندازه او جوانان حضور نداشته اند. کمپین دکتر قالیباف که رسما حکومتی و غیرمردمی است و کمپین پزشکیان هم غلبه اش با میانسالان و حتی پیران است. اردوگاه انتخاباتی دکتر سعید تنها جایی است که به وفور می توان دهه هشتادی و هفتادی درش دید.

 اگر چه که گفتار و ادبیات تخصص گرایانه و نخبه گرایانه او مانع شده این اقبال مردمی به راحتی و روانی به توده های خاکستری و غیرایدئولوژیک مردم نفوذ کند اما رفتار صادقانه و سابقه ضد فساد او در سابقه سیاسی اش دلبستگان به عدالت را هم متوجه او کرده است‌.‌ اگر کمی بیشتر به زبان قوم حرف بزند می توان امید داشت روستایی ها و حاشیه‌نشینان هم به این هسته سخت اضافه شوند.

 به درستی خیلی ها اشاره خواهند کرد که هواداران و یاران او هنوز با میانگین جامعه فاصله دارند، اما او و پزشکیان تنها نامزدهایی هستند که می توانند برای حکمرانی شان، می‌توانند پیوست و پیشران مردمی داشته باشند.‌ با این تفاوت که پشت پزشکیان ، افراد و گروه های اجتماعی ضد مردم و طبقات محروم پنهان شده اند.

 مرد سیاسی که هواخواهان پرشور و پای کار پشت سرش نداشته باشد نمی تواند پیروزی ها را به نام خودش ثبت کند و نمی تواند در هنگامه شکست تاب آوری داشته باشد. بهترین نمونه فقدان شورمندی سیاسی را در تجربه زندگی سیاسی سردار قالیباف قابل مشاهده است. او بیشترین خدمات و پروژه های موفق را در ناجا و شهرداری به مردم تهران و ایران  ارائه کرد اما سیما و تصویر او به غلط یا درست - در نزد مردم شهر به عنوان «دیگری حکومتی فرصت طلب» که خدماتش پله ای از َمراحل ترقی اوست باقی ماند. بگذریم که اگر قالیباف نیروی اجتماعی پای کار داشت برخی اقدامات توسعه ای را که به ضرر گفتمان انقلاب اسلامی شد را انجام نمی داد.  یا در مثالی دیگر حسن روحانی که رای بیست و چند میلیونی (که غالبشان سلبی یا معیشتی بودند) را پشت سرش داشت پس از بن بست خوردن پروژه برجام، هیج نیروی اجتماعی شورمند و پای کاری در پشت خود نمی دید تا طرحی نو در اندازد و از زیر بار این شکست تا حدی خلاص شود.

   شورمندی سیاسی اگر با دستاورد های واقعی اقتصادی و سیاسی همراه شود به مرد سیاسی امکان  پیشبرد ایده های بزرگ را می دهد. این شورمندی اگر عقلانیت جهت و فرم داده شود می تواند حکمرانی را جهش دهد.  اگر چه که خطر فرقه سازی نظیر هواداران خاص و خالص خاتمی و احمدی نژاد همیشه وجود دارد، اما تقوای سعید را مانع این امر می بینم‌.

 

۴.‌ در کنار این سه مزیت دکتر سعید، بزرگترین چالش او نداشتن برنامه و ایده برای مواجهه با طبقه متوسط متجدد است. سعید برای طبقه متوسط حزب الهی، برای محرومان و حاشیه نشینان و کارگران و برای روستائیان و شهرستان های کوچک برنامه و ایده دارد و آن ها هم در او جذابیت ها و امیدهایی می بینند. اما حکایت رابطه او با «طبقه متوسط متجدد کلان شهری» که به گمان من حداقل 30  درصد جامعه ایران را تشکیل می دهند متفاوت است.

به احتمال زیاد دولت او برای نخبگان متخصص ملی و حتی غیرمذهبی باز است و اساسا گفتار برنامه گرایی و تخصص و پیشرفت تا حدی می تواند عرفی باشد (اگر نگویبم سکولار) و دعوتی برای همه علاقه مندان به ایران به پیش بکشد اما مسئله فقط "اداره و تولید" نیست. پذیرش تنوع سبک زندگی و تفاوت های فرهنگی است. طبقه متوسط غیر تولیدی که از بعد دوره هاشمی رفسنجانی در ایران شکل گرفته است و پس از سال ۸۸  و به ویژه در دوره روحانی به تشخص سیاسی و فرهنگی رسیده است به طبع قدرت اقتصادی و فرهنگی اش نیازمند توجه و لحاظ شدن و سیاستگذاری است. این طبقه اگر چه عموما از مواهب اقتصادی بیشتر بهره برده است به جهت ذات غیرتولیدی و مصرفی اش و نیز در هماهنگی با فرهنگ مسلط جهانی، خود را در مضیقه و تنگنای فرهنگی می بیند. پیش کشیدن بازی برد _ برد رشد اقتصادی و بهبود دیوانسالاری و فضای کسب و کار ممکن است بخشی از خواسته های او را اقناع کند، اما به گمانم دولت دکتر جلیلی برای مواجهه فعالانه با این طبقه برنامه روشنی ندارد. از همین  امروز برایم روشن است این طبقه به دلیل تسلطش بر رسانه و فرهنگ از او و اقداماتش "دیو سازی" خواهد کرد. درست مثل زمان احمدی نژاد احتی اقدامات توسعه ای مثبت دولتش را هم به سخره خواهند گرفت و در بدبینانه ترین حالت ممکن است مثل سال ۸۸ علیه او جبهه بگیرند. البته همین بدنه ممکن است دور دوم انتخابات پای کار پزشکیان بیاید و مانع ریاست جمهوری سعید شود.

در خاتمه اگر به هر دلیلی دکتر جلیلی در میدان انتخابات نباشد، با اکراه و از روی مصلحت به نماینده جبهه انقلاب دکتر محمد باقر قالیباف رای خواهم داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۱۵:۱۶
محمد نیازی

دلایل سکوت اهالی علوم اجتماعی درباره حادثه روز تشییع شهید رییسی چیست؟

 

در وهله اول می خواهم بگویم که چرا حادثه روز تشییع سید ابراهیم رئیسی یک موضوع و مسئله کاملا جامعه شناختی بوده و صلاحیت انتخاب به عنوان یک سوژه جدی علمی را دارد. بسیج اجتماعی و قدرت بسیج شوندگی یکی از مسائل مهم در دانش جامعه شناسی است. توضیح این موضوع که جمع و اجتماعات چرا و چگونه شکل می گیرد از مسائل مهم و دیرین این دانش است. ما در روز تشییع رئیس جمهور شاهد آن بودیم که حد اقل پنج  تا هفت میلیون نفر از جمعیت ایران، در چند شهر بسیج شده و برای تشییع شهدای خدمت به صحنه آمدند. از اقشار و اقوام گونه گون تا جغرافیا ها و اقلیم‌های متعدد از تبریز تا تهران و بیرجند در صحنه حاضر بودند.

آیا حکومت یا دولت _ ملت‌های دیگری در جهان وجود دارد که در آن مردم نه از روی ترس و حکومت دیکتاتوری (نظیر کره شمالی) و نه بر سَبیل مناسک و یا مناسبات قومی (همچون برخی کشور های عربی و افریقایی)، چندین و چند میلیون نفر در آن بی اجبار بسیج شوند و در مراسم بدرقه رئیس جمهور شرکت کنند؟ آیا این قدرت بسیج اجتماعی جمهوری اسلامی ایران قابلیت مطالعه اهل علوم انسانی را ندارد؟ به واقع چه شده است که این کارشناسان حتی شأنیت سوژگی را برای این موضوع لحاظ نمی کنند؟ طبعا محقق و متفکر در بیان نظرات خود آزاد است و انتظار این نیست که همه این واقعه را همانطور که جماعت هوادار می فهمد بفهمند اما این ندیدن سوژه طبیعی است؟

البته برای من که قریب دو دهه است در فضای علوم انسانی ایران نفس می کشم و حساسیت‌ها و توجهات آن را می‌شناسم این بی توجهی غریبه نیست! در واقع این جماعت دانشگاهی، روشنفکر و علوم انسانی خوانده، هر وقت نیروهای اجتماعی متناسب و هماهنگ با جریان تجددخواه و غرب گرا به میدان آمده اند، حتی اگر شده ۲۰۰ هزار نفر بوده اند، ده، صد و هزار برابر آن چه واقعیت و عینیت آن بوده به آن توجه کردند و در طرف مقابل وقایعی چون شورش محرومان در آبان ۹۸ و یا تشییع  های دی ۹۸ و خرداد ۱۴۰۳ را از اساس به دست فراموشی سپرده اند. مسئله حتی بررسی انتقادی این رویداد ها نیست بلکه نادیده انگاری محض است به گونه ای که یکی از این فیلسوفان فعال اجتماعی! معتقد بود از آن جا که محصول این تشییع ناخواسته در سبد نظام قرار می گیرد پس در خصوص آن سکوت می کنم و دیگر جامعه شناس که از تحلیل هیچ پدیده ای در جمهوری اسلامی فروگذار نمی کند، این چند روز از جریان رو به تزاید فربگی مناسک در عراق به تقلید از ایران و تحلیل شخصیت علامه کورانی و نسبتش با مهدویت گرایی پرداخته است اما دریغ از یک خط تحلیل پیرامون این حادثه مهم و بزرگ. بنابراین سوال جدی ما این است که این تناقض در رفتار و رویکرد این اساتید را چگونه باید تحلیل کنیم؟ این رفتار که  نود «nude» دادن یک هزارم درصد چند نوجوان در خیابان ولی عصر اینگونه ضریب می خورد اما یک مشارکت چند میلیون نفری کلاً نادیده گرفته می شود چگونه با ادعاهای علمی و بی طرف بودن آنان در عرصه علم سازگار می شود؟

مسئله جدی در واقع آن است که از اساس هر نوع ادعای بی طرفی علمی در این مناسبات کاملا مزورانه و ریاکانه است. اساسا حیات سیاسی، فرهنگی و علمی این افراد در تمایزگذاری با جمهوری اسلامی ایران و هر آن چیزی متصل به آن است. این سکوت هدفمند، همینقدر نشان می دهد که چیزی به نام جامعه علمی از اساس در این مملکت دروغ بزرگ و شاخداری است، بیان گر آن است که  سیاست زدگی و حیات سیاست زده دانشگاه جز لاینفک علوم انسانی در ایران است، والا سوژه آن‌چنان بزرگ است و آن‌چنان دارای عینیت که جامعه شناس و علوم انسانی خوانده نمی تواند در برابر آن ساکت باشد.

بررسی تطبیقی عملکرد این جریان در دو صحنه از شورش نسلی زن، زندگی، آزادی و حادثه تشییع برای ما عیان کننده نکات زیادی است. در شورش سال ۱۴۰۱، تا یک سال و نیم بعد تحلیلی  نبود که نگویند و ننویسند! کار به جایی رسیده بود که حتی وقتی واقعه در جریان بود و هنوز ابعاد درست آن شناخته نشده بود، صدها صفحه می نوشتند و میزگرد برایش برگزار می شد، و انواع اصطلاح شبه علمی و واژه تولید می کردند! یکی به شورش تجزیه طلبانه کومله در کردستان و آذربایجان غربی لقب خودآگاهی و همبستگی با روح قیام مهسا می داد.‌ دیگری در ینگه دنیا و در بستر مرگ و سرطان از آن شورش نسلی با عنوان قیام ملی یاد کرد و آن دیگری قتل و غارت و هتک حرمت نوامیس ملت را جریان سیال زندگی بر بستر تنانگی و زنانگی می‌دانست. در هنگامه‌ای که برخی از منافقین در زندان اوین دست به علمیات خرابکاری زده بودند برخی از  این روشنفکران برای آن ادبیات قیام ملی از هگل تا مارکس و چه گوارا تدارک می دیدند. در حالی که برای این تشییع باشکوه دریغ از حتی یک خط تولید محتوی و واژه پردازی. لذا با جامعه علمی روبرو هستیم که فاقد استقلال و بی‌طرفی علمی و حساسیت به مسائل دولت ملت ایرانی است. البته که این سیاست زدگی اهل علم ریشه در تاریخ معاصر ایران و رابطه روشنفکری و دیانت دارد.

به باور من که جریانات را تاریخی می بینم، از صدر مشروطه تا امروز هیج پرچمی در حکومت داری، سیاست، علم و دانشگاه بلند نشده است مگر آن که تکلیفش را با دین و دیانت مشخص کرده باشد. امروز از پس مطالعات جامعه شناسی علم می‌دانیم که نه در تاریخ علم به صورت اعم و نه تاریخ علم ایرانی هیچ چیز غیر سیاسی و غیر جبهه ای وجود ندارد. از این جهت نباید فریفته موقعیت رسمی و علمی این افراد شده و فریب ادعایی به نام جامعه علمی را خورد.

اگر چه که این نتیجه‌گیری بدین معنا نیست که روشنفکر و پژوهشگر و استاد علوم انسانی خوانده آزاده و روشن‌بینی وجود ندارد که مصالح ملی در نگاهش برجسته باشد و به تب و تاب لااقل بخشی از تود‌ه‌های مردم در سوگواری شهید جمهور توجه نکند، اما به گمان نویسنده توقع مواجهه علمی و مستقل و ملی از نهاد بیمار علم در ایران انتظاری به‌جا نیست. این که چرا چنین است، طبعا در این مجال اندک این یادداشت نمی‌گنجد و برای فهم آن باید به نقطه آغاز و تولد روشنفکری و دانشگاه و علوم انسانی در این مرز و بوم بازگشت.

 

منتشر شده در روزنامه وطن امروز مورخه 9 خرداد 1403

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۱۵:۱۲
محمد نیازی

1

ادای حق بی‌تکلیف

حدود دو سال پیش و چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری 1400 اینقدر اوضاع کشور را ناگوار و رها شده می‌دیدم که دوست داشتم دستی از غیب برون آید و آن شیخ دیپلمات و دولت ازهم‌گسیخته‌اش را کنار بزند و کارها را دست بگیرد. در مخیله‌ام حال و روز دولت را شبیه هواپیمایی می‌دانستم که خلبانش مست کرده و هواپیما را روی اتوپایلوت گذاشته است. غافل از این که سامانه هوشمند پیشران هواپیما هم خیلی سلامت نیست و از قضا مسیر و آسمان هم بد ناهموار است. هوای طوفانی و رشته‌های کوهای بلند و صعب در راه است. از خدا که پنهان نیست حتی به این فکر می‌کردم که کاش رهبری از اختیارات ویژه استفاده کند و پیش از موعد با توسل به اختیارات و  نیروهای سیاسی و حتی نظامی موجود، وضعیت استثنایی اعلام کند! چند صباحی گذشت و انتخابات برگزار شد. عملا با حذف یکی از رقبای جدی که می توانست طرف نمایندگی بخش از مردم ایران و حتی گفتمان دولت قبل در سیاست باشد، تقریبا بدون رقیب جدی و با مشارکت متوسط رو به پایین مردم، رییس جمهوری اسلامی ایران حجت الاسلام رییسی برگزیده شد. من طبعا به ایشان رای دادم. زیرا که تنها گزینه معقول در صحنه بود. سابقه خوبی داشت و پاک دست و پرکار بود. گفتاری در صحنه نبود. اما در میان آن جمع تنها کسی بود که می‌شد امید داشت برای مردم کار کند و در عین حال بخشی از مردم هم پشت او باشند و او را در اداره کشور یاری کنند! هر چند که انتخاب بدون رقابتش‌، این امید را تا کمی کمرنگ کرد!

امروز پس از دو سال و اندی، دولت برای به دست گرفتن آن هواپیمایی بدون خلبان و بدون سوخت، سیاست‌های اقتصادی ریاضتی نظیر حذف ارز ترجیحی را پی‌گرفت. همان‌طور که پیش ‌بینی‌ من بود، پرکاری و سخت‌کوشی به خرج ‌داد! سفرهای استانی، دیدار‌های مردمی، جلسات با نخبگان دانشگاهی و سیاسی برگزار کرد. هم و غم خود را روی انضباط مالی و مالیات‌گیری گسترده و اتمام پروژه‌های نیمه‌کاره قرار داد. همه این ها در براب آن دولت بی‌ مسئولیت قبلی مزیت بزرگی بود.

 اما کم کم مشکلات خود را هویدا کردند. دولت عملا نتوانست تورم سرسام‌آور و نرخ ارز و وضعیت مسکن را مهار نماید. فارغ‌ از جهت‌گیری اقتصادی سیاست‌های دولت که شماری از منتقدان آن را لیبرالی و مناسب شرایط ایران در حال تحریم نمی‌دانستند، بحران‌های امنیتی و فرهنگی همانند شورش زن زندگی آزادی و تشدید تحریم‌ها نیز سرعت موانعی بر راه دولت شدند. این عدم توفیق‌ها و نرسیدن به وعده‌‌هایی نظیر ساخت سالی یک میلیون مسکن برای اقشار آسیب پذیر همه برای  نظام آزار دهنده بود، اما به گمان من واقعیت وحقیقتی وجود دارد که فراتر از این مشکلات و مصائب اقتصادی یقه دولت را گرفته است؛ مردم خود را در شکست دولت شریک نمی‌دانند! و افسرده‌ حال و ملول و حتی عصبانی از شکست‌ها، او را به نظاره نشسته‌اند! دولت خودش را در غیاب گفتاری ایدئولوژیک نظیر عدالت یا راهبردی نظیر آشتی با جهان (آمریکای جهان‌خوار) ، دولت خدمتگزار معرفی کرده بود. در نتیجه و بالتبع این‌طور به نظر می‌رسد که مردم از خادم و اجیر خودشان راضی نیستند و او را مقصر همه مشکلاتشان می‌دانند! اما کسی از خودش نمی‌پرسید که ایهالناس ما خودمان به این خادم رای دادیم! پس ما هم در عدم توفیق‌هایش شریک هستیم، لااقل باید به انتخاب خودمان هم شک کنیم! اما به درستی کسی این سوال را نمی‌پرسد؛ مشارکت 48 درصدی و منتخب 33 درصدی (از واجدان شرایط) و حذف رقیب اصلی در انتخابات اجازه طرح این سوال را نمی‌دهد! دولت حجت‌الاسلام رییسی 18 میلیون حامی داشت. هم آن 18 میلیون حامی و هم بقیه مردم ایران از او انتظار بهبود امور مملکت را دارند! اما کسی نمی‌تواند از رای‌دهندگان بازخواست بکند، که در مقابل حق انتخاب رییس جمهور، شما هم تکلیف حمایت از دولت یا شراکت در برد و باخت‌های آن را به دوش دارید!  بازخواست تنها زمانی ممکن است که تنوعی از سلایق میان نامزده‌ها و یا مشارکت گسترده‌ای در کار باشد!

2

مجلس دیگر در راس امور نیست ...

در 4 ساله گذشته از مجلس 12 چه به یاد می‌آوریم؟ از نمایندگان شهرم  قزوین نیز چه در صحنه سیاست و رسانه‌ در ذهن دارم؟ اولین سوال این است که من از آن‌ها چه انتظاری داشتم و آن‌ها چه با داعیه و پرچمی به مجلس رفتند؟

... نیمه کاره رها شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۳ ، ۱۵:۰۱
محمد نیازی